چکیده
اقتصاد اجتماعی به عنوان گزینه ای در نظر گرفته می شود که می تواند بهترین واکنش را در زمان بحران ارائه کند. در این موقعیت، شرکت های اقتصاد اجتماعی نقش مهمی در ارتقای رشد پایدار ایفا می کنند. این تحقیق در صدد نشان دادن اهمیت کار آفرینی اجتماعی در عملکرد سازمانی یک شرکت می باشد. هدف دیگر این تحقیق نشان دادن رابطه مثبت بین میزان کاربرد کار آفرینی اجتماعی و ایجاد توانایی بازاریابی و همچنین نقش تعدیلی این توانایی ها و عملکرد سازمان می باشد. برای این منظور، تحلیلی از 221 شرکت اقتصاد اسپانیایی در بازه زمانی ژانویه تا می 2014 انجام شد. برای برآورد عملکرد سازمانی، یک معیار معتبر مورد استفاده قرار گرفت (ناکاتا2008)، زیرا این معیار می تواند ویژگی های اجتماعی مورد نیاز برای این تحقیق را ادغام کند. برای دو سازه دیگر، کار آفرینی اجتماعی و توانایی بازاریابی، گزینه های خاصی ارائه شده است و تحلیل ویژگی های اجتماعی در نظر گرفته شده است. این ویژگی ها منجر به اعتبار سنجی رابطه میان سه متغیر مطرح شده می شوند. نتایج به دست آمده نشان دهنده رابطه مثبت بین میزان استفاده از کار آفرینی اجتماعی و عملکرد سازمانی و عملکرد یک سازمان، کار آفرینی اجتماعی و ایجاد توانایی بازار یابی و همچنین تاثیر توانایی بازاریابی به عنوان یک متغیر تعدیلی در رابطه بین میزان استفاده از کار آفرینی اجتماعی و عملکرد سازمانی می باشند.
1. مقدمه
در سالهای اخیر، کار آفرینی اجتماعی در نتیجه کارایی ضعیف نهادهای دولتی در ارتقای استاندارد زندگی در بخش های اجتماعی افزایش داشته است. فعالیت های گسترده این نهادها محدود به کاغذ بازی های پیچیده و تغییرات سیاسی کار آفرینی اجتماعی می شود. متعاقبا، اقتصاد اجتماعی یکی از گزینه های مرتبط با بخش های خصوصی و دولتی است و بهترین عکس العمل ها را در زمان بحران ارائه می کند. مزیت کار آفرینی اجتماعی متمرکز بر وابستگی کمتر شرکت ها بر بازارهای مالی و تاثیر کمتر بحران های مالی بر آنها می باشد (برچال2013).
تعریف مورد استفاده برای اقتصاد اجتماعی در این مقاله مربوط به گزارش CIRIEC (مانوز &چاوس2008) است که بیشترین پذیرش سازمانی را دارد و اجماع نظر گسترده نظری در مورد آن بیان شده است. در این تعریف، اقتصاد اجتماعی به صورت ساختاری از بازار تعریف شده است که در آن نهادهای سنتی در حال فعالیت هستند و در بخش غیر بازاری نیز سازمان های غیر دولتی فعالیت می کنند.
Abstract
Social economy is considered as the option that offers the best response in times of crisis. In this context, social economy companies play an essential role in the promotion of sustainable growth. This research wants to present the importance of social entrepreneurship in the organizational performance of a company. It also aims to show the positive relationship between the extent to which social entrepreneurship is implemented and the creation of distinctive marketing competences, as well as the mediating role these competences have between social entrepreneurship and organizational performance. For this purpose, an analysis of 221 Spanish social-economic entities has been developed from January to May 2014. In order to evaluate organizational performance, a validated scale has been used (Nakata, 2008), since it integrates sociometric characteristics that are necessary for this research. For the two remaining constructs, that is to say, social entrepreneurship and distinctive marketing competences, specific items have been developed by taking into consideration the analysis of their sociometric properties that could lead to the validation of the relationship among the three proposed variables. The results show a positive relationship between the extent to which an organization introduces social entrepreneurship and its organizational performance, social entrepreneurship and the creation of distinctive marketing competences, as well as the influence of distinctive marketing competences as a mediating variable in the relationship between the degree of implementation of social entrepreneurship and organizational performance.
1. Introduction
In recent years, social entrepreneurship has increased as a result of the poor effectiveness of governmental entities in improving the standard of living of disadvantaged social sectors. The large-scale actions of these entities have been restrained by complex bureaucracy and political alternation, which have limited the beneficial effects of social entrepreneurship. Consequently, social economy has become an alternative to public and private capitalist sectors in that it provides the best response in times of crisis. The advantage of social entrepreneurship lies in the smaller dependence these companies have on the financial markets and, therefore, in the lower impact the financial crisis had on them (Birchall, 2013).
The working definition of social economy in this article is the one found in the CIRIEC report (Monzón & Chaves, 2008), which enjoys the highest institutional prestige and has been developed from an extensive theoretical consensus. This definition structures social economy according to the market, which is the area in which most traditional entities work, and the non-market, the field in which non-profit organizations operate.
چکیده
1. مقدمه
2. مروری بر ادبیات
3. اقتصاد جدید
4. روش
5. نتایج
5.1 بررسی فرضیه اول
5.2 بررسی فرضیه دوم
5.3 بررسی فرضیه سوم
6. نتیجه گیری ها
منابع
Abstract
1. Introduction
2. Review of the literature
3. The new economy
4. Method
5. Results
5.1. Test for the first hypothesis
5.2. Test for the second hypothesis
5.3. Test of the third hypothesis
6. Conclusions