چکیده
علی رغم افزایش توجه به برنامه ریزی فضایی دریایی و نیاز گسترده به هماهنگی سیاست های فراملیتی، همبستگی منطقه ای هنوز به مقدار زیادی در منطقه دریای بالتیک ارتقا نیافته است. بنابراین، اهداف اصلی این منطقه از این قرار هستند: (الف) ترسیم ساختارهای حکومتی موجود در تمام سطوحی که بر نحوۀ تشکیل استراتژی های برنامه ریزی فضایی دریایی داخلی تأثیر می گذارند، (ب) تشخیص چالش های خاص برای همکاری و هماهنگی منطقه ای بهبودیافته و (ج) بحث در مورد راه حل های احتمالی. بر اساس داده های مربوط به مطالعات موردی که در پروژۀ تحقیقاتی BONUS BALTSPACE انجام شده اند، نشان داده شده که علی رغم هدف مشترک مربوط به پایداری و کارآمدی کاربرد منابع در دستورالعمل های مربوط به اتحادیه اروپا، برنامه های عملیاتی و دیگر ابزارهای سیاست، برنامه های داخلی به روش های مختلف ظاهر می شوند، عمدتاً ساختارهای مدیریتی داخلی متنوع، منافع بخشی، اولویت بندی های سیاسی و دست کاری اهداف سیاسی مورد بحث را منعکس می کند. از یک طرف میان نهادها و ساختارهای نظارتی بالاتر از سطح دولتی که در آن مکانیسم های تصمیم گیری بر اساس رژیم های مشترک است و از طرف دیگر همکاری متقابل دوجانبه و موضوعی معمول بین کشورهای مجاور یک تمایز مفید می تواند ایجاد شود. استدلال می شود که برای ارتقای اداره کل برنامه ریزی فضایی دریایی، این دو عنصر حکومتی باید برای بهبود همبستگی میان مسیر منطقه ای و افزایش فرصت های کشورها برای همکاری در سطوح پایین تر کنار هم قرار داده شوند. گروه های کاری یا کارگاه های تخصصی فراملیتی می توانند راهی برای تشخیص و همکاری های بالقوه باشند.
1- مقدمه
برنامه ریزی فضایی دریایی به عنوان یک طرح اصلی برای بهبود مدیریت دریایی حفاظت از طبیعت و استفاده از منابع پایدار مطرح شده است. برای حفظ یکپارچگی اکوسیستم، رویکرد اکوسیستم به عنوان یک شرط مرزی برای رشد آبی مفهوم سازی شده است، یعنی توسعه اقتصادی مبتنی بر منابع دریایی و سایر فعالیت های دریایی باید تحت محدودیت های اکوسیستم قرار گیرند. مشارکت ذینفع مکانیسمی کلیدی در برنامه ریزی فضایی دریایی و رویکرد اکوسیستم در نظر گرفته می شود که دانش علمی را در سیاست گذاری تکمیل کرده و علاوه بر این مشروعیت افزایش یافته و اجرا را تسهیل می کند. همچنین، این سه عنصر –برنامه ریزی فضایی دریایی، رویکرد اکوسیستم و مشارکت ذینفع- در زمینه های مختلف و با اهداف متفاوت به طور موازی توسعه یافته اند، و برای ارتقای پایداری اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی در حاکمیت دریایی معاصر جمع شده اند.
Abstract
Despite the increasing attention given to marine spatial planning and the widely acknowledged need for transnational policy coordination, regional coherence has not yet improved a great deal in the Baltic Sea region. Therefore, the main objectives in this article are: (a) to map existing governance structures at all levels that influence how domestic marine spatial planning policy strategies are formed, (b) to identify specific challenges to improved regional cooperation and coordination, and (c) to discuss possible remedies. Based on data from in-depth case studies carried out in the BONUS BALTSPACE research project, it is shown that, despite the shared goal of sustainability and efficient resource use in relevant EU Directives, action plans and other policy instruments, domestic plans are emerging in diverse ways, mainly reflecting varying domestic administrative structures, sectoral interests, political prioritisations, and handling of potentially conflicting policy objectives. A fruitful distinction can be made between, on the one hand, regulatory institutions and structures above the state level where decision-making mechanisms are typically grounded in consensual regimes and, on the other hand, bilateral, issue-specific collaboration, typically between adjacent countries. It is argued that, to improve overall marine spatial planning governance, these two governance components need to be brought together to improve consistency between regional alignment and to enhance opportunities for countries to collaborate at lower levels. Issue-specific transnational working groups or workshops can be one way to identify and act upon such potential synergies.
1. Introduction
Marine spatial planning has been heralded as a key initiative to improve marine governance of nature protection and sustainable resource use [1–5]. To protect ecosystem integrity, the Ecosystem Approach has been conceptualised as a boundary condition for blue growth, that is, economic development based on marine resource uses and other maritime activities must be undertaken within the limitations of the ecosystem [4–7]. Stakeholder participation is considered a key mechanism in both marine spatial planning and in the Ecosystem Approach that complements scientific knowledge in policy-making, and furthermore increases legitimacy and facilitates implementation [8,9]. Moreover, these three components – marine spatial planning, the Ecosystem Approach, and stakeholder participation – have developed in parallel in various contexts and with somewhat different objectives, and are now brought together in order to promote ecological, economic, and social sustainability in contemporary marine governance [10].
چکیده
1- مقدمه
2- روش شناسی
3- پس زمینه
4- چارچوب تحلیلی
5- نتایج و تجزیه و تحلیل
5-1 هماهنگی اقدامات جمعی مربوط به برنامه ریزی فضایی دریایی در منطقه دریای بالتیک
5-2 هماهنگی بر اساس آژانس: ناسازگاری سازمانی دوجانبه و اولویت بین رویکرد اکوسیستم و رشد آبی
6- بحث
6-1 HELCOM-VASAB WG - اقدام جمعی بین دستورالعمل های اتحادیه اروپا و سیاست های برنامه ریزی ملی
6-2 رسیدگی به ناسازگاری های سازمانی در هماهنگی دو جانبه مربوط به آژانس
7- نتیجه گیری
ABSTRACT
1. Introduction
2. Methodology
3. Background
4. The analytical framework
5. Results and analysis
5.1. Collective action-driven coordination of marine spatial planning in the Baltic Sea region
5.2. Agency-driven coordination: bilateral institutional incompatibility and priorities between the Ecosystem Approach and blue growth
6. Discussion
6.1. HELCOM-VASAB WG – collective action between binding EU Directives and national planning policies
6.2. Addressing institutional incompatibilities in bilateral agency-driven coordination
7. Conclusions