در 40 سال گذشته محققان به مطالعه رابطه بین اختلال روانی و مشارکت تروریست پرداخته اند. مطالب مربوط به این موضوع بر اساس 4 الگوی فکری بسط داده شده اند، که هر یک از این الگوها بر حسب شواهد تجربی مربوطه، اختلال خاص روانی تحت مطالعه، و مفهوم مشارکت تروریست؛ با دیگری تفاوت دارد. با این حال، اثبات نشده که این الگوهای فکری همراستا بوده اند و یا بر اساس اصلاح یک الگو، الگوی دیگر شکل گرفته است. با اینکه در یک برهه زمانی معمولاً یکی از این الگوها به طور گسترده غالب بوده، بسیاری از فرضیات اشتباه و تفاسیر نادرست از آثار قدیمی تر به مابحث امرزی نفوذ می کند. در مقاله حاضر، پیشینه مطالعات مربوط به اختلالات روانی و تروریست مطرح می شود. در ابتدا خلاصه ای از اصول بنیادی و مهم دو الگوی فکری اول و دوم را بیان می کنیم، سپس به طرح استدلال ها اصلی عنوان شده در نقد و بررسی های اولیه در خصوص الگوی فکری 3 می پردازیم. در ادامه شرح می دهیم که چطور این یافته ها در استنادهای بعدی، همواره به اشتباه تفسیر شدند. سپس تازه اندیشی های اخیر در مطالعه تروریست اختلال روانی که بر گرفته از نقد و بررسی های متنوع متون تاثیر گذار در این زمینه از سال های 1997 تا 2005 هستند، مطرح می شوند. در پایان با ارائه طرحی کلی از نحوه بهبود تحقیقات بعدی در این حوزه در سال های آتی از طریق افزایش درک خود از مشارکت تروریست و آسیب شناسی روانی، با اجتناب از تفکر دو بخشی ساده لوحانه به نتیجه گیری مطالب می پردازیم.
For the past 40 years, researchers studied the relationship between mental disorder and terrorist involvement. The literature developed in 4 paradigms, each of which differs in terms of their empirical evidence, the specific mental disorders studied, and their conceptualizations of terrorist involvement. These paradigms have not, however, witnessed linear and incremental improvements upon 1 another. Although 1 paradigm has generally tended to dominate a temporal period, many false assumptions and incorrect interpretations of earlier work permeate into today’s discourse. This article provides a history of the study of mental disorders and the terrorist. First, we briefly outline the core fundamental principles of the first 2 paradigms, The article then outlines the core arguments produced by the seminal reviews conducted in Paradigm 3. We highlight how these findings were consistently misinterpreted in subsequent citations. We then highlight recent innovations in the study of terrorism and mental disorder since the various influential literature reviews of 1997–2005. We conclude by outlining how future research in this area may improve in the coming years by broadening our understanding of both terrorist involvement and psychopathology away from simple dichotomous thinking.
الگوی فکری 1: اختلال فکری و روانی در نقش یک کلید
الگوی فکری 2: شخصیت به عنوان کلید
الگوی فکری 3: تلفیق شواهد
الگوی فکری 4: مسیرها، جداسازی، و پیوستگی ها
"از پیشینه تا مسیر"
توسعه رویکردهای آسیب شناسی روانی
تفکیک تروریست
نتیجه گیری
Paradigm 1: Psychopathy as Key
Paradigm 2: Personality as Key
Paradigm 3: Synthesizing the Evidence
Paradigm 4: Pathways, Disaggregation, and Continuums
“From Profiles to Pathways”
Expanding Psychopathological Approaches
Disaggregating the Terrorist
Conclusion