چکیده
این مقاله دو بررسی تجربی جداگانه از مدل مفهومی جدید مد، ارائه می کند. "مدل فرآیند دگرگونی مد" در بخش 1 ارائه شد. یک بخش مهم از این مدل نقشی است که هر فرد پوشنده در دگرگونی مد بازی می کند. این سطح به عنوان سطح خرد-ذهنی تعریف شده. دو نیروی مهم هستند که در این سطح عمل می کنند-که به عنوان نیروهای "ایجاد تمایز" و "اجتماعی کردن" شناخته می شوند. در اولین تحقیق، به 300 نفر پرسش نامه ای داده شد که در آن تنوع کاملی از جنبه های مد در نظر گرفته شده بود، و همین طور ابزاری برای تشخیص چهار نوع مصرف کننده: بدعت گذاران مد، اقتباس کنندگان اولیه ی مد، دنبال کنندگان مد و عقب ماندگان مد. نتایج به وضوح این طبقه بندی ها را تصدیق کرد و به طور مهم، غلبه ی نیروی ایجاد تمایز در انتخاب مد برای "بدعت گذاران"، و نیروی اجتماعی کردن برای "دنبال کنندگان" و "عقب ماندگان مد" را تصدیق کرد. دومین تحقیق، که شامل مصاحبه با 40 خانم بود، به بررسی این مربوط می شد که چه طور مد جدید اقتباس می شود. در این مطالعه دو بازه نشان داده می شود که بدعت گذاران با نیروهای کاملا متفاوتی نسبت به دنبال کنندگان مد، در تصمیم هایی که می گیرند، انگیخته می شوند. این تحقیق، یک جنبه ی مهم مدل مفهومی جدید را تصدیق می کند-نیروهای سطح خرد-ذهنی. نقش پویایی که توسط فرد بازی می شود هم چنین نشان می دهد چرا مد باید همواره ابتکاری باشد و کدام نیروها جهت تضمین اینکه بازارها به اکثریت پوشندگان پاسخ گو هستند، کار می کنند.
مقدمه
این، بخش دوم و تجربی از "یک مدل مفهومی از فرآیند مد-بخش 1: مدل فرآیند دگرگونی مد" (Cholachatpinyo et al. 2002) می باشد. در اولین بخش از مقاله، فرآیند مد به چهار سطح تقسیم شد: کلان-ذهنی، کلان-عینی، خرد-عینی و خرد-ذهنی، که الهام گرفته از همیلتون (1997) و ریتزر (1991) می باشد. این مقاله بعضی از پیش بینی ها را در سطح خرد-ذهنی مورد آزمایش قرار می دهد. کایسر (1997) پیشنهاد می دهد که این سطح است که "تفسیرات ناشی از ‘ظواهر’ منتج شده را تطبیق می دهد، این تفسیرها شامل مباحثاتی از معنا جهت ابهام زدایی نمادی می باشد. به عبارت دیگر، همیلتون (1997) این سطح را به عنوان "مذاکره با خود" تعریف می کند.
Abstract
This paper presents two separate empirical investigations of a new conceptual model of fashion – the “fashion transformation process model” presented in part 1 (this issue). One important strand of that model is the role played by individual wearers in the transformation of fashion. This level is defined as the micro‐subjective level. There are two important forces that operate at this level – known as the “differentiating” and “socialising” forces. In the first study, 300 people were given questionnaires that considered a whole variety of fashion aspects, and also included a tool to distinguish between four types of consumers: fashion innovators, early fashion adopters, fashion followers and laggards. The results clearly confirmed these classifications and, importantly, confirmed the dominance of the differentiating force on fashion choices for “innovators”, and the socialising force for “followers” and “laggards”.The second study, involving interviewing 40 females, was concerned to investigate how new fashions might be adopted. The innovators were, again, shown to be motivated by quite different forces to fashion followers, in the choices they made. The study confirms an important aspect of the new conceptual model – the micro‐subjective level forces. The dynamic role played by the individual also shows why fashion has to be continuously innovative and what forces operate to ensure primary markets respond to the majority of wearers. Keywords
چکیده
مقدمه
هدف تحقیق
فرضیه ی اول و چارچوب نظری
طرح تحقیق
نتایج و تجزیه تحلیل
ف2 و چارچوب نظری
طرح تحقیق و روش
نتایج و تجزیه تحلیل ف2
خلاصه
نتیجه