فضای تجسم یافته جایی ست که تجربه و خودآگاهی انسان شکل مادی و فضایی به خود میگیرد. پس از شناسایی دشواریهای ذاتی تعریف جسم، فضای جسم، و تفسیرهای فرهنگی تجربه جسم، مولف سیر تکاملی رویکردهای فضای تجسم یافته از جمله مطالعه کاربرد فضا، استنباط های پدیدارشناختی، جهت گیری فضایی، و ابعاد زبانی را دنبال میکند. فضای تجسم یافته به عنوان مدلی ارائه میشود تا ساخت مکان از طریق جهت گیری فضایی، حرکت و زبان درک شود.
در زمینه مکان و فرهنگ، نظریاتی که بدن را جزئی لاینفک از تحلیل فضا میبینند، بهشکلی فزاینده اهمیت پیدا کردهاند (بطور مثال، دیدوبازدیدهای فضایی در فضا و فرهنگ، جلد ۱۱، شماره ۱۲). این نگرانیها تا حدی با تحلیل تاریخی جسم رامشده تا ساختار و قدرت اجتماعی در تحقیق میشل فاکولت (۱۹۷۵، ۱۹۸۴، ۱۹۸۶)، و به لحاظ جامعهشناسی، در دیدگاههای پیِر بوردیو (۱۹۷۷) درباره ریخت و دیدگاه آنتونی گیدنز (۱۹۸۴) درباره «ساختاربندی»، و بسیاری از دانشمندان دیگر (لو و لورنس ۲۰۰۲) برطرف شدهاند. با این حال، محققین بسیاری نیازمند قواعدی نظریاند که مقدمهای عادی و اساسی، و درکی تجربی، شناختی و یا عاطفی از تلاقی و رسوخ جسم، فضا و فرهنگ ارائه کند (لو ۱۹۹۶، ۲۰۰۰). من این همپوشانی مادی یا مفهومی را فضاهای تجسم یافته نامیدم. لازمه این استنباطها نظریاتی در باب جسم و فضاست که تجربهمحور باشند و، در عین حال، روابطی که با فرآیندهای بزرگتر اجتماعی و فرهنگی شکل خواهد گرفت، در نظر بگیرند.
Embodied space is the location where human experience and consciousness takes on material and spatial form. After identifying the inherent difficulties in defining the body, body space, and cultural explanations of body experience, the author traces the evolution of approaches to embodied space including proxemics, phenomenological understandings, spatial orientation, and linguistic dimensions. Embodied space is presented as a model for understanding the creation of place through spatial orientation, movement, and language.
Within the field of space and culture there has been increasing interest in theories that include the body as an integral part of spatial analysis (e.g., see Spatial Hauntings in Space and Culture, Vol. 11, No. 12). These concerns have been partially resolved through the historical analysis of the docile body to social structure and power in work of Michel Foucault (1975, 1984, 1986) and sociologically in the notions of habi tus by Pierre Bourdieu (1977) and “structuration” by Anthony Giddens (1984), as well as many others (Low & Lawrence, 2002). Nonetheless, many researchers need theoretical formulations that provide an everyday, material grounding and an experiential, cognitive, and/or emotional understanding of the intersection and interpenetration of body, space, and culture (Low, 1996, 2000). I have called this material/conceptual intersectionality embodied spaces. These understandings require theories of body and space that are experience-near and yet allow for linkages to be made to larger, social, and cultural processes.
جسم
فضای جسم
مطالعه کاربرد فضا
کاربرد فضا
فضای تجسمیافته
زبان و فضای تجسمیافته
نتيجه گيری
The Body
Body Space
Proxemics
Embodied Space
Language and Embodied Space
Conclusion