چکیده
مدیریت ریسک یک ابزار رو به پیشرفت برای افزایش احتمال موفقیت پروژه های مهندسی است. وجود یک شکاف مشروعیتی، که در اثر نبود اعتبار تجربی شیوه های برتر چاپ شده است، می تواند دلیل مقبولیت پایین مدیریت ریسک در پروژه ها باشد. ما یک بررسی تجربی و بحث پیرامون اصول یازده گانه استاندارد مدیریت ریسک ISO 31000:2009 را با استفاده از یک پیمایش بزرگ مقیاس در بین فعالان توسعه تولید و مهندسی ارائه می دهیم. دریافتیم که وفاداری به اصول مدیریت ریسک در تراز بالا در کنار دستیابی به اجرای پایدارتر پروژه، عامل مهمی در دستیابی بهتر به اهداف هزینه ای، برنامه ای، فنی و رضایتمندی است. این نتیجه پیشنهاد می دهد که به جای یک تک استاندارد صلب یا یک مجموعه از شیوه ها که در حال تغییر دائم هستند، اصول ISO دارای پتانسیل بالقوه ای هستند که بتوانند اساس فهم مشترک ما از بهترین شیوه باشند و حرفه ای سازی مدیریت ریسک را تسریع بخشند.
1- مقدمه
مدیریت ریسک به عنوان ابزاری برای افزایش احتمال موفقیت در مدیریت پروژه های پیچیده، چند هدفه و چالش برانگیز مهندسی و تولید شناخته می شود که روز به روز در حال پیشرفت است. مطالعات نشان می دهند که ریسک های پروژه روی خروجی های برخی از صنایع اثرگذار هستند (Wallace and Keil, 2004; Mishra et al., 2016 ). با این حال مطالعات نشان می دهند که شیوه های مدیریت ریسک چندان مورد پذیرش مدیران پروژه واقع نمی شود (Kutsch and Hall, 2009; Raz et al., 2002; Grant and Pennypacker, 2006; Ibbs and Kwak, 2000; Papke-Shields et al., 2010). چگونه مدیران پروژه تصمیم می گیرند که شیوه های مدیریت ریسک را به کار ببرند و چگونه می توانند به سرمایه گذاری در این فرایند ها امید ببندند؟
Abstract
Risk management is increasingly seen as a means of improving the likelihood of success in complex engineering projects. Yet the presence of a legitimacy gap, driven by the lack of empirical validation of published best practices, might explain low adoption of risk management on projects. We present an empirical investigation and discussion of the eleven principles of the ISO 31000:2009 Risk Management Standard via a large-scale survey of engineering and product development practitioners. Adhering to the risk management principles at a high level was found to be a significant factor in better reaching cost, schedule, technical and customer targets, in addition to achieving a more stable project execution. This finding suggests that, rather than a single rigid standard or an ever-changing set of detailed methods, the ISO principles have potential to be the basis for our shared understanding of best practice, and to catalyze the professionalization of project risk management.
1. Introduction
Risk management is increasingly seen as a means of improving the likelihood of success in the complex, multi-functional and challenging task of managing engineering and product development projects. Studies show that project risks affect outcomes in a number of industries (Wallace and Keil, 2004; Mishra et al., 2016). Yet studies have shown that risk management practices are poorly adopted by project managers (Kutsch and Hall, 2009; Raz et al., 2002; Grant and Pennypacker, 2006; Ibbs and Kwak, 2000; Papke-Shields et al., 2010). How do project managers decide which risk management practices to engage in, and how can they have confidence in the value of investing in such processes?
چکیده
مقدمه
بازنگری ادبیات موضوعی
ارزیابی های تجربی شیوه های مدیریت ریسک پروژه
دیدگاه توافقی
استاندارد مدیریت ریسک ISO 31000:2009
تولید ISO 31000
ایرادات ISO 31000
پیمایش در میان فعالان مهندسی
نتایج
جستجوی روابط بین اصول
بررسی اثر هر اصل روی خروجی ها
بحث
کاربرد های خوشه بندی اصول
به کارگیری رابطه بین اصول و خروجی های پروژه
محدودیت ها و کار آتی
نتیجه گیری
Abstract
1. Introduction
2. Literature review
2.1. Empirical evaluations of project risk management practices
2.2. The contingency perspective
3. The ISO 31000:2009 Risk Management Standard
3.1. Creation of ISO 31000
3.2. Critiques of ISO 31000
4. Survey of engineering practitioners
5. Results
5.1. Exploring the relationships among the principles
5.2. Testing the effect of each principle on outcomes
6. Discussion
6.1. Implications of the clustering of the principles
6.2. Implications of the relationship between the principles and project outcomes
6.3. Limitations and future work
7. Conclusions