چکیده
باتوجه به تئوری تعامل گرای استرس، ما روابطِ بین رهبری استبدادی، ترس، سکوت تدافعی و درنهایت خلاقیت کارکنان را مورد بررسی قرار دادیم. همچنین تاثیر تعدیل کننده ی سرمایه روانشناختی کارمندان را روی روابط باواسطه انها جستجو کردیم. ما مدل فرضی خود را در دو مطالعه ی سرپرست کارمندان شاغل در افریقا ( نیجریه: مطالعه1) و آسیا (چین: مطالعه 2) مورد آزمایش قرار دادیم. نتایج پژوهش نشان داد که یک ارتباط منفی بین رهبری استبدادی و خلاقیت توسط سکوت تدافعی کارمندان وجود داشته است. گسترش این یافته ها در یک مطالعه ی سه بعدی در تحقیق 2، نتایج ما، ارتباط پیچیده تر را نشان داد. بطورخاص، یافته های ما نشان داد که هم ترس و هم سکوت تدافعی بطورردیفی روی پیوند بین رهبری استبدادی و خلاقیت کارمندان تاثیر می گذارد. علاوه بر این، متوجه شدیم این روابط موثر و باواسطه با سرمایه ی روانشناختی کارکنان تعدیل شده بود بطوریکه زمانیکه سرمایه روانشناختی پائین بود، این روابط قوی تر بود. مفاهیم هردو تئوری و شیوه آن مورد بحث قرار گرفت.
در محیط کاری امروزه که بسرعت درحال تغییر و افزایش رقابت است، بیش از پیش از کارکنان انتظار می رود که ایده های جدید و مفید درباره ی محصولات، خدمات و روش های کار بوجود آورند (بعنوان مثال، رفتارهای خلاقانه نشان دهند، زائو و هواور، 2014). خلاقیت حائز اهمیت است زیرا نه تنها سطح رضایت و وفاداری مشتری را افزایش می دهد، بلکه یک نقش اساسی در موفقیت سازمانی و بقا دارد، (گاموسلوقلو و السف، 2009). درنتیجه، سازمان ها اغلب به دنبال اخذ سیاست هایی هستند که خلاقیت های کارکنان را تحریک می کند (گانگ, هوانگ و فرح، 2009). برای انجام این کار، محققین روی نقش الگوی مثبت رهبری تاکید داشتند (بای، لین و لی، 2016؛ شین و ژو، 2003؛ تیرنی، فارمر و گرائن، 1999). اگرچه این مطالعات بینش ارزشمندی بوجود آورده است، توجه کمتری به سمت تیره تر و مخرب تر رهبری و روابط آنها با کارمندان خلاق شده است. یک مثال از چنین رویکرد رهبری، رهبری استبدادی (AL) است (آیکان, 2006). رهبران مستبد خواهان قدرت مطلق و کنترل همه کارکنان هستند و انتظار اطاعات بی قید و شرط دارند (چنگ, چو, وو, هوانگ و فرح، 2004). باتوجه به اینکه فرایند خلاق اغلب به کارکنانی نیاز دارد که از اختیارات خود برای به اشتراک گذاری و ارائه ی ایده های مفید استفاده کند (امابیل، 1988؛ گانگ و همکاران 2009)، یک کار رو به رشد نشان میدهد که رهبری استبدادی (AL) میتواند خلاقیت را مهار و کمرنگ کند (ونگ, چیانگ, تیسائی, لین و چنگ 2013؛ ژانگ، تیسائی و ونگ 2011). علی رغم این یافته های مهم، هنوز هم یک چارچوب منسجم نظری وجود ندارد تا فرایندهای روانشناختی و عوامل تعدیل کننده از چنین ارتباط عمیقی را نشان دهد.
Abstract
Drawing from the transactional theory of stress, we examined the relationships between authoritarian leadership, fear, defensive silence, and ultimately employee creativity. We also explored the moderating effect of employee psychological capital on these mediated relationships. We tested our hypothesized model in two studies of employee-supervisor dyads working in Africa (Nigeria; Study 1) and Asia (China; Study 2). The results of Study 1 revealed that the negative relationship between authoritarian leadership and creativity was mediated by employee defensive silence. Extending these findings in a three-wave study in Study 2, our results revealed a more complex relationship. Specifically, our results showed that both fear and defensive silence serially mediated the link between authoritarian leadership and employee creativity. In addition, we found that this mediated relationship was moderated by employee psychological capital such that the relationship was stronger when psychological capital was low (versus high). Implications for both theory and practice are discussed.
In today's rapidly changing and increasingly competitive work environment, employees are more than ever expected to produce novel and useful ideas about new products, services and procedures (i.e., exhibit creative behaviors; Zhou & Hoever, 2014). Creativity is important not only because it increases customer satisfaction and loyalty, but it also plays a crucial role in organizational success and survival (Gumusluoglu & Ilsev, 2009). As a result, organizations often seek to adopt policies that fuel employee creativity (Gong, Huang, & Farh, 2009). To do so, researchers have underscored and focused on the role of positive forms of leadership (Bai, Lin, & Li, 2016; Shin & Zhou, 2003; Tierney, Farmer, & Graen, 1999). Although these studies have generated valuable insights, little attention has been paid to potentially darker or destructive sides of leadership and their relationship with employee creativity. An example of such leadership approach is authoritarian leadership (AL) (Aycan, 2006). Authoritarian leaders assert absolute authority and control over employees and expect unquestionable obedience (Cheng, Chou, Wu, Huang, & Farh, 2004). Given that the creative process often requires employees to use their own discretion to share and come up with useful ideas (Amabile, 1988; Gong et al., 2009), a growing body of work has suggested that AL can inhibit creativity (e.g., Wang, Chiang, Tsai, Lin, & Cheng, 2013; Zhang, Tsui, & Wang, 2011). Despite these important findings, there is still lack of a coherent theoretical framework that explicates the psychological processes and moderating factors of such relationship in more depth.
چکیده
1. فرضیه ها و سابقه نظری
1.1. تئوری تبادلی استرس
1.2. رهبری استبدادی (AL ) و خلاقیت کارمندان
3.1. رهبری استبدادی (AL) ، ترس و سکوت تدافعی کارمندان
4.2 پیامدهای خلاقیت کارکنان
5.1. نقش تعدیل کننده ی سرمایه روانشناختی کارکنان
6.1 بررسی اجمالی تحقیق
2. روش
2.1 مطالعه 1
2.2 مطالعه 2
3. مبحث کلی
3.1 پیامدهای نظری
3.2 مفهوم عملی
3.3. محدودیت های احتمالی، مسیرهای تحقیقاتی آینده و نتیجه گیری
ABSTRACT
1. Theoretical background and hypotheses
1.1. Transactional theory of stress
1.2. AL and employee creativity
1.3. AL, fear, and employee defensive silence
1.4. Implications for employee creativity
1.5. The moderating role of employee psychological capital
1.6. Overview of the research
2. Method
2.1. Study 1
2.2. Study 2
3. General discussion
3.1. Theoretical implications
3.2. Practical implications
3.3. Potential limitations, future research directions, and conclusions