چکیده
بازاریابی کارآفرینانه (EM) برای شرکت هایی که تلاش می کنند برنامه های بازاریابی کارآفرینانه، بازار محور و همچنین مشتری مدار ایجاد کنند، یک مفهوم بازاریابی در نظر گرفته می شود که در شرایط محدودیت های منابع بخوبی عمل می کند. با این وجود، پس از گذشت سه دهه از پیدایش آن، محققان همچنان بر اعتبارسنجی ابعاد منحصربفرد مفهوم EM (چارچوب خارجی آن) تمرکز می کنند، و نمی پرسند که نقطه مشترک این ابعاد چیست(چارچوب داخلی آن). این مقاله با استفاده از 1156 شرکت نمونه، یک معیار معتبر ایجاد می کند و تاثیر آن بر عملکرد شرکت را تحلیل می کند. نتایج نشان می دهند که EM شامل سه بعد بهم پیوسته می باشد: 1) تغییر محور، 2) خود گردان سازی، و 3) ریسک پذیر است که تاثیر مثبتی بر عملکرد شرکت دارند
مقدمه
در 30 سال گذشته، تحقیقات زیادی بر ارتباط کارآفرینی/بازاریابی تمرکز داشته است، بویژه بررسی مفهوم بازاریابی کارآفرینانه(EM) (هیلز، هالتمن و مایلز، 2008؛ کراس، فیلسر، ایگرز، هیلز و هالتمن، 2012). تحقیقات بیشماری بر توصیف و تعریف EM تمرکز داشته اند(به طور مثال به بی جرک و هالتمن، 2002؛ هیلز و همکاران، 2008؛ کراس، هارمز و فینک، 2010)، که بیشتر این تحقیقات شامل تمایز EM از سایر رویکردهای بازاریابی مانند بازاریابی نوآوری یا رویکرد کلاسیک بوده است. بازارهای بخش های کلاسیک قبل از بخش های هدف انتخاب می شوند و یک برنامه خاص بازاریابی (4P) اجرا می شود (کاتلر، 1967). رویکرد کلاسیک بر اساس و برای شرکت های بزرگ و هزینه بر طراحی شد و هنوز هم امروزه اجرا و آموزش داده می شود. در حالیکه در مراحل اولیه، EM یک رویکرد بازایابی برای شرکت های کوچک و نوپا در نظر گرفته می شد (برای نمونه به کارسون، کرامی، مک گان و هیل، 1995؛ هیلز، 1987، رجوع کنید)، این رشته به بازاریابی کارآفرینانه تکامل یافت که برای انواع شرکت ها مناسب است(کراس و همکاران، 2010). EM یک رویکرد بازاریابی کارآفرینانه، مشتری مدار، و بازار محور در نظر گرفته می شود که در صورت وجود محدودیت های منابع بسیار خوب عمل می کند. این رویکرد با مفهوم سازی موریس، شیندرهات و لافورگ از EM مطابقت دارد که EM را به صورت فرصت محور، پویا، متمرکز بر نوآوری، مشتری مدار، ریسک پذیر، بهره برداری از منابع و ایجاد ارزش توصیف می کنند.
5.3. محدودیت ها و چشم انداز آینده
این مقاله محدودیت هایی هم دارد. ابتدا، جمع آوری اطلاعات ما تنها بر یک کشور تمرکز دارد و حیطه وسیعی از شرکت ها و صنایع را شامل می شود. اگر چه هدف ما این بود که طیف وسیعی از شرکت ها را پوشش دهیم، ممکن است جالب باشد که ببینیم چگونه EM، بین شرکت های جوتن و پیر، کوچک و برزگ یا از صنعتی به صنعت دیگر، متفاوت است. همچنین، ویژگی های بازار کشور توسعه یافته، اروپای غربی ممکن است تاثیر گذار باشدو بنابراین، بررسی یا حتی توسعه مجدد مقیاس در شرایط مختلف، توسعه می شود.
Abstract
Entrepreneurial marketing (EM) is considered a marketing concept for firms that strive to run entrepreneurial, market-driving and at the same time customer-focused marketing programs that work particularly well under resource constraints. However, even after more than three decades after its inception, researchers still focus on validating single dimensions of the EM concept (the outer frame), but do not ask what these dimensions may have in common (the inner frame). Using a sample of 1156 firms, this paper develops such a valid scale and analyzes its effect on firm performance. Results show that EM consists of three correlating dimensions: 1) change-driving, 2) bootstrapping, and 3) risk-taking that have a positive effect on firm performance.
1. Introduction
In the last 30 years, more and more research has focused on the marketing/entrepreneurship interface, particularly studying the entrepreneurial marketing (EM) concept (Hills, Hultman, & Miles, 2008; Kraus, Filser, Eggers, Hills, & Hultman, 2012). A lot of research has focused on describing and defining EM (see e.g., Bjerke & Hultman, 2002; Hills et al., 2008; Kraus, Harms, & Fink, 2010), which includes distinguishing it from other marketing approaches such as innovation marketing or the classic approach. The latter segments markets first before target segments are chosen and a specific marketing program (the “4Ps”) is executed (Kotler, 1967). The classic approach was developed on the basis of and for large, resource-intensive firms and is still largely practiced and taught today. Whereas in the early stages EM was considered a marketing approach for small and new firms (see e.g. Carson, Cromie, McGowan, & Hill, 1995; Hills, 1987), the discipline developed into an entrepreneurial version of marketing suited for all kinds of firms (Kraus et al., 2010). EM is considered an entrepreneurial, customer-oriented, market-driving marketing approach that works particularly well under resource constraints. This goes along with Morris, Schindehutte, and Laforge's (2002) EM conceptualization that describes EM as opportunity-driven, proactive, innovation-focused, customer intense, risk-taking, resource leveraging and value creating.
5.3. Limitations and future outlook
This paper is not without limitations. First, our data collection focuses only on one country and covers a wide span of firms and industries. Although it was our goal to cover a variety of firms, it might be of interest to see in more detail how EM differs from young to old firms, from small to large, or from industry to industry. Also, the market characteristics of a developed, Western European country might have impacted scale development. Therefore, testing, or even re-developing the scale in different contexts, might be recommended.
چکیده
1. مقدمه
2. نظریه
2.1. جهت گیری کارآفرینانه
2.2. جهت گیری مشتری
2.3. بهره برداری از منابع
2.4. بازار محور
3. روش شناسی
3.1. معیارها
3.2. جمع آوری داده ها
3.3. ابزارهای تحلیل
4. نتایج
4.1 ابعاد ، اعتبار و اعتبار ابعاد فرعی
4.2. بعدیت، پایایی و روایی EM
4.3. رابطه EM با عملکرد شرکت
5. بحث
5.1. نمای کلی(مرور)
5.2. کاربردهای های عملی
5.3. محدودیت ها و چشم انداز آینده
ABSTRACT
1. Introduction
2. Theory
2.1. Entrepreneurial orientation
2.2. Customer orientation
2.3. Resource leveraging
2.4. Market-driving
3. Methodology
3.1. Scales
3.2. Data collection
3.3. Analysis tools
4. Results
4.1. Dimensionality, reliability and validity of sub-dimensions
4.2. Dimensionality, reliability and validity of EM
4.3. Relationship of EM with firm performance
5. Discussion
5.1. Overview
5.2. Practical implications
5.3. Limitations and future outlook