در طول چند سال گذشته، انسان شناسان، به طور فزاینده ای سیستمهای سلطه مردانه و تبعیت (فرمانبرداری) زنانه را مورد بررسی قرار داده اند. اثرات پویای آنچه که ممکن است به عنوان ایدئولوژی جنسیتی خوانده شود-عقاید اجتماعی درباره مردانگی و زنانگی- در این بخش یادآوری شده است، با این حال، تا حد زیادی ناشناخته و اندکی درک شده است. چگونه هر جنس، خود و جنس دیگر را در سیستمهایی که با نابرابری جنسی مشخص میشود، درک میکند؟ زنان تا چه اندازه سیستمهای معنایی را که توسط جنس غالب ایجاد شده اند را رد میکنند؟ و با توجه به این که فعالیتهای اجتماعی عموما پایههای ایدئولوژیک دارند، چه عامل بالقوه ای ایدئولوژیهای زنان را برای ایجاد تغییر در سیستمهایی که توسط تبعیت زنان مشخص شده است، فراهم میکند؟
اهمیت ایدئولوژی در ترویج یا منع تغییر در سطح جامعه شناسی، توسط بسیاری از نظریه پردازان برجسته اجتماعی و سیاسی مطرح شده است (مارکس و انگلس 1972؛ لوکا 1968؛ سارتر 1960). با طرفداری از یک دیدگاه رادیکال درباره شرایط اجتماعی موجود، برای مثال، یک ایدئولوژی قدرتمند میتواند تغییرات در آگاهی را تشویق کند، و این تغییراتی است که میتواند یک گروه تحت کنترل را به اعتراض علیه اطاعت خود، رهبری کند. در عوض، یک ایدئولوژی خوب شکل گرفته، درباره سلطه میتواند وجود یک سیستم حقوق و مزایای متفاوت را به صورت عقلانی توجیه کند. ساختن چنین سیستمی به امکان انقلاب یا اصلاحات بستگی دارد. همانطور که آلتوسر با توجه به موارد اخیر پیشنهاد کرده است، باید ساختار و عملکرد چنین دستگاههای ایدئولوژی را درک کنیم که چگونه سیستمهای سلطه از نسل به نسل انتقال پیدا میکنند و جاودانه میشوند (آلتوسر 1971: 133). ما همچنین باید این ساختارها را درک کنیم تا بتوانیم پذیرش یک سیستم برای تغییر را تعیین کنیم.
Over the past several years, anthropologists have increasingly examined systems of male dominance and female subordination. The dynamic effects of what might be called sexual ideology-societal beliefs about maleness and femaleness- in these societies remain, however, largely unexplored and little understood. How does each sex perceive itself and the other sex in systems that are characterized by sexual inequality? To what degree do women reject the meaning systems that are held by the dominant sex? And given the fact that sociopolitical action generally has ideological underpinnings, what potentialities do women’s ideologies provide for stimulating change in systems that are characterized by women’s subordination?
The importance of ideology in promoting or hindering change at the sociopolitical level has been posited by many prominent social and political theorists (Marx and Engels 1972; Lukacs 1968; Sartre 1960). By providing its adherents with a radical perspective on existing social conditions, for example, a potent ideology can encourage shifts in consciousness, shifts that can lead a subjugated group to protest its own subjugation. Alternatively, a wellformulated ideology of dominance can rationalize the existence of a system of differential rights and privileges, making that system appear closed to the possibility of revolution or reform. As Althusser has suggested with respect to the latter cases, we must understand the structure and functioning of such ideological apparatuses in order to comprehend how systems of domination are perpetuated from generation to generation (Althusser 1971 :133). We must also understand these structures in order to determine a system’s openness to change.
ایدئولوژی مراکشی درباره مردانگی و زنانگی: تفاوتهای مرد و زن
دیدگاههای مربوط به جنسیت بالغ
نظرات در مورد وظایف والدین
دیدگاه هایی درباره تعاملات فرا خانوادگی
فرضیه سیاسی و ایدئولوژی جنسی مراکشی
ایدئولوژی عدم برابری جنسیتی و پتانسیل های تغییر؛ مقایسه
نتیجه گیری
the Moroccan ideology of maleness and femaleness: male-female variations
views about adult sexuality
views about parenthood
views about extra-familial interactions
political activism and Moroccan sexual ideology
ideologies of sexual inequality and potentials for change: a comparison
conclusion