1. مقدمه
به عنوان بخش مهمی از فرایند نوآوری، اقتصاددانان به طور سنتی, اشاعه دانش را به عنوان یک عامل کلیدی برای تشویق رشد اقتصادی در نظر می گیرند. چندین رفتار از این اظهار نظر حمایت می کنند. اول، نوآوری باعث رقابتی تر شدن محصولات می شود و اجازه می دهد تا شرکت ها, محصولات را در بازارهای بیشتر معرفی نمایند. از این حیث، Adam Smith (1776) بیان نموده است که تقسیم نیروی کار، که یک عنصر اساسی از دارایی ملت هاست، به گسترش بازارها بستگی دارد که به نوبه خود به شدت به فرآیندهای نوآوری بستگی دارد. دوم، رویکردهای نظری مدرن با معرفی صریح عوامل مشویق نوآوری در شرکت ها, بر ارتباط فرایندهای نوآوری تاکید دارند. در این مورد، حوادث در اقتصاد واقعی اشاره می کنند که کدام متغیرهای کیفی، علاوه بر متغیرهای کمی باید در نظر گرفته شوند، به دلیل اینکه رفتار اجتماعی دارای ظرفیت و قابلیت تسهیل و یا تضعیف فرایند نوآوری است. اگر عوامل اقتصادی, استفاده از نوآوری را مردود کنند یا موجب عدم استفاده از آن شوند، فرآیندهای نوآوری به سرعت متوقف می شوند, همانطور که Schumpeter می گوید، جامعه باید یک فضای اجتماعی را خلق نماید که به نفع فرایند نوآوری باشد.این نکته به این دلیل مرتبط و مناسب است که انتشار دانش, اثرات مهمی بر عوامل اقتصادی، به ویژه کارگران دارد. برخی نوشته های قدیمی نشان داده اند که به دلیل بیکاری حاصل که به این خاطر رخ می دهد که فناوری جای انسان ها را می گیرد, چنین نفوذی می تواند اثرات منفی بر نرخ اشتغال داشته باشد (Easterly, 2001; Mortensen & Pissarides, 1998; Vivarelli & Pianta, 2000, در میان دیگران). یک فضای مناسب اجتماعی, کاهش یا خفیف کردن پیامدهای منفی چنین بیکاری را میسر می سازد که اجازه می دهد تا کارگران به بهبود مهارت های خود بپردازند و به فرصت های شغلی جدید دسترسی داشته باشند. هدف این مقاله, تجزیه و تحلیل عواملیست که انتشار دانش را به عنوان جزئی از فرآیند نوآوری و فعالیت های کارآفرینی را به عنوان یک عامل کلیدی برای معرفی این دانش در فرایند تولید، با استفاده از روش Schumpeterian برای انجام تجزیه و تحلیل ترویج می دهند. بخش 2, فرآیند نوآوری را مورد ملاحظه قرار می دهد. بخش 3 به گسترش نقش نوآوری در مدل Schumpeterian می پردازد و بخش 4 نتایج تجزیه و تحلیل تجربی را ارائه می دهد. در نهایت، بخش 5, نتایج اصلی مطالعه را بیان می کند.
1. Introduction
As an important part of the innovation process, economists traditionally consider knowledge diffusion as a key factor for encouraging economic growth. Several behaviors support this statement. First, innovation makes products more competitive, and allows firms to introduce products into more markets. In this sense, Adam Smith (1776) states that the division of labor, an essential element of the wealth of nations, depends on the extension of markets, which in turn depends heavily on innovation processes. Second, modern theoretical approaches stress the relevance of innovation processes by explicitly introducing factors that encourage innovation in firms. In this case, events in the real economy point out which qualitative variables to consider, in addition to the quantitative ones, because social behavior has the capacity to facilitate or discourage the innovation process. If economic agents reject or are unable to use innovations, the innovation processes would grind to a halt. As Schumpeter states, society must create a social climate that favors the innovation process. This point is relevant because knowledge diffusion has important effects on economic agents, especially workers. Some traditional literature shows that such diffusion could have negative effects on the employment rate because of the resulting unemployment as technology takes the place of humans (Easterly, 2001; Mortensen & Pissarides, 1998; Vivarelli & Pianta, 2000, among others). An adequate social climate enables the reduction or mitigation of the negative consequences of such unemployment, allowing workers to improve their skills and access new job opportunities. This paper aims to analyze the factors that promote knowledge diffusion as a component of the innovation process, and entrepreneurship activity as a key factor for introducing this knowledge into the production process, using a Schumpeterian approach to carry out the analysis. Section 2 considers the innovation process. Section 3 expands on the role of innovation in a Schumpeterian model, and Section 4 presents the results of the empirical analysis. Finally, Section 5 sets out the study's main conclusions.
چکیده
1. مقدمه
2. فرآیند نوآوری و رشد اقتصادی
3. برآورد تجربی
3.1. روش برآورد
4. یافته ها
5. نتیجه گیری ها
Abstract
1. Introduction
2. The innovation process and economic growth
3. Empirical estimation
3.1. Estimation method
4. Findings
5. Conclusions