چکیده
با در نظر گرفتن زمان کوتاهی که سايكو نورو ايمونولوژي به صورت یک رشته مبرهن تحقیقاتی وجود داشته است، حجم زیادی از داده ها در تایید این فرض که مکانیسم های هموستازی، حاصل سیستم دفاعی ترکیبی است که در آن سیستم ایمنی یک مولفه بسیار مهم و حیاتی است، جمع آوری شده اند. اکنون بدیهی است که عملکرد ایمنی تحت تاثیر فعالیت سیستم عصبی اتونوم و آزاد سازی مواد نورواندوکرین از غده هیپوفیز می باشد. بر عکس، سیتوکین ها و هورمون های آزاد شده توسط یک سیستم ایمنی فعال بر فرایند های عصبی و اندوکرین تاثیر می گذارد.پپتید ها و گیرنده های تنظیمی در صورتی که به مغز محدود شوند، با هر دو سیستم عصبی و ایمنی بیان می شوند و هر یک از سیستم ها را قادر به پایش و مدولاسیون فعالیت های دیگری می کند. از اینروی نکته شگفت انگیز این است که واکنش ایمنی می تواند تحت تاثیر تجربه زندگی استرسی یا شرطی سازی پاولوفی باشد.
1- مقدمه
قدیمی ترین مطالعات آزمایشی بر روی رابطه بین مغز و سیستم ایمنی، مطالعات مربوط به شرطی سازی بوده اس که توسط محققان شوروی سابق در 1920 میلادی انجام شد( متلانیکوف و کورین 1926). اولین مطالعات بر روی تغییرات شرطی در واکنش ایمنولوژیکی محدود به پاسخ های سرکوب کننده سیستم ایمنی و پارادایم بیزاری چشایی( ادر و کوهن 1975، راجرز، ریچ، استورم و کارپنیتر 1976، وینر، فلانری و سینگر 1978) انجام شده اند. تحقیقات در این زمینه شامل طیفی از شرایط آزمایشی است که تحت آن شرطی سازی موجب تعدیل پاسخ های ایمنی می شود. ملزومات طرح آزمایشی برای مطالعات شرطی سازی، اساسا یکسان می باشند(جدول 1). گروه آزمایشی اصلی( گروه CS) متشکل از حیواناتی است که با جفت سازی یک محرک شرطی( CS برای مثال چشیدن ساکارین) و محرک غیر شرطی(UCS یعنی اثرات تعدیل ایمنی دارو یا آنتی ژن) شرطی سازی می شوند. گاهی اوقات پس از شرطی سازی، این حیوانات ممکن است با یک آنتی ژن تزریق شوند یا نشوند و یا این که در معرض CS قرار بگیرند. شاخص های واکنش ایمنی به طور دوره ای بدست می آیند. مهم ترین گروه های شاهد( گروه CSo)، به طور مشابه حیوانات شرطی ای می باشند که متعاقبا در معرض CS قرار نمی گیرند. یک گروه مشروط در معرض USC برای تعریف اثرات غیر شرطی عامل تعدیل ایمنی قرار می گیرد. هنوز یک گروه شرطی دیگر که در معرض CS قرار می گیرد متشکل از حیواناتی است که در معرض محرک شرطی قبل از شرطی سازی قرار می گیرد. این گروه در معرض، بایستی پاسخ شرطی ضعیفی را نشان دهند و این نشان می دهد که فرایند های ترکیبی در تغییر عملکرد ایمنی دخالت دارند. علاوه بر گروه های شرطی، حیوانات غیر شرطی نیز وجود دارند. گروه NC، هر دو راه حل CS و UCS را در حالت بدون مزدوج یا غیر جفتی دریافت می کند. در نتیجه، این حیوانات غیر شرطی مجددا در معرض CS قرار می گیرند که فاقد ارزش ارتباطی است. در نهایت یک گروه شاهدی که تعریف کننده اثرات باقی مانده محرک شرطی و یا سایر دست کاری های رویه ای است، در معرض CS قرار دارد ولی در معرض UCS تعدیل کننده سیستم نیست و همانند سایر گروه ها، در معرض CS قرار می گیرد.
Abstract
Considering the brief time that psychoneuroimmunology has existed as a bona fide field of research, a great deal of data has been collected in support of the proposition that homeostatic mechanisms are the product of an integrated system of defenses of which the immune system is a critical component. It is now clear that immune function is influenced by autonomic nervous systems activity and by the release of neuroendocrine substances from the pituitary. Conversely, cytokines and hormones released by an activated immune system influence neural and endocrine processes. Regulatory peptides and receptors, once confined to the brain, are expressed by both the nervous and immune systems enabling each system to monitor and modulate the activities of the other. It is hardly surprising, then, that immunologic reactivity can be influenced by stressful life experiences or by Pavlovian conditioning.
1. Introduction
The oldest experimental studies of a relationship between the brain and the immune system were studies of conditioning conducted by Soviet investigators in the 1920s (e.g., Metalnikov & Chorine, 1926). The earliest modern studies on conditioned change in immunologic reactivity were confined to immunosuppressive responses and the conditioned taste aversion paradigm (Ader & Cohen, 1975; Rogers, Reich, Strom, & Carpenter, 1976; Wayner, Flannery, & Singer, 1978). Research in this area now includes a variety of experimental circumstances under which conditioning can modulate immune responses. The experimental design requirements for studies of conditioning, however, are basically the same (Table 1). The critical experimental group (Group CS) consists of animals that are conditioned by the pairing of a conditioned stimulus (CS, e.g., the novel taste of saccharin) and an unconditioned stimulus (UCS, e.g., the immunomodulating effects of a drug or an antigen). Some time after conditioning, these animals may or may not be injected with an antigen and are reexposed to the CS. Measures of immunologic reactivity are obtained periodically thereafter. The most critical of the control groups (Group CSo) are similarly conditioned animals that are not subsequently reexposed to the CS. A conditioned group that is again exposed to the UCS is included to define the unconditioned effects of the immunomodulating agent. Still another conditioned group that is reexposed to the CS (Group CSp) consists of animals exposed to the conditioned stimulus before conditioning. This preexposed group, which should show an attenuated conditioned response, adds further to the argument that associative processes are involved in the alteration of immune function. There are, in addition to the conditioned groups, nonconditioned animals. Group NC receives both the CS solution and the UCS, but in an unpaired or noncontingent fashion. Subsequently, these nonconditioned animals are reexposed to the CS which, presumably, has no associative value. Finally, a control group that defines the residual effects of the conditioned stimulus and other procedural manipulations (Group P) is exposed to the CS but not to any immunomodulating UCS and, like the other groups, is subsequently reexposed to the CS.
چکیده
1- مقدمه
2- مطالعات آینده
2-1 ملاحظات روش شناسی
2-2 اهمیت زیستی تغییرات شرطی ایمنی
3- نتیجه گیری
Abstract
1. Introduction
2. Future studies
3. Concluding remarks
References