چکیده
این تحقیق به بررسی تاثیر واگرایی بین استانداردهای حسابداری و قوانین بانکی می پردازد (برای مثال: وقتی که اموال بانک برای اهداف قانونگذاری هستند و برای هدف حسابداری در نظر گرفته نشده اند ). من مدلی ساختم که بر بررسی واگرایی در ارتباط با مدیریت ریسک توسط بانک ها می پردازند. این مدل نشان می دهد که واگرایی منجر به تعامل مدیریت ریسک می شود و دارای مزایای تعدیل کننده همراه با هزینه های حسابداری یا برعکس می شود. بنابراین، بانک ها پوشش کمتری انجام می دهند. از اینرو، شوک منفی باعث رکورد بانک ها می شود. این مدل به شناسایی مکانیزم هایی می پردازد که با استفاده از آنها واگرایی می تواند تاثیرات نامطلوب داشته باشد.
1 مقدمه
بعد از بحران مالی 8-2007، قانونگذاران بانکی نگرانی هایی را مطرح کردند که با توجه به آن باید استانداردهایی تعیین می شد که برای حل بحران استفاده می شدند و برای اهداف عمومی کاربرد کمتری داشتند ( برای مثال، برینک 2009 ). به هر حال، لائوکس و لئوز (2009-2010) و بارث – لاندسمن (2010) اشاره کردند که در شرایطی که استاندارد های حسابداری تاثیرگذار هستند استفاده می شوند و در صورتی که کاربرد آنها کمتر شود می توانند توسط حسابداری بانک ها برای اهداف تنظیم کننده اصلاح شوند. برای مثال، وقتی که سرمایه تعیین می شود. اینگونه اصلاحات بعد از بحران سال 8-2007 رواج بیشتری پیدا کردند و می توانستند اهمیت بیشتری پیدا کنند. برای مثال، در بریتانیا، مقامات قانونگذار بیان کردند که بانک ها باید دارای مجموعه حساب های مجزا برای حساب های IFRS باشند ( کمیته انتخاب امور اقتصادی 2015 ).
Abstract
This paper examines the impact of divergence between accounting standards and banking regulation – for example, when banks’ assets are marked-to-market for regulatory purposes but not for accounting purposes. I build a model that examines divergence in connection with risk-management by banks. The model shows that divergence results in a risk-management trade-off – using derivatives to hedge has regulatory benefits but accounting costs, or vice versa. Banks thus hedge to a lesser extent. Hence, a negative shock is more likely to make banks insolvent. More generally, the model identifies a mechanism by which divergence can have undesirable “real effects.”
1. Introduction
After the 2007–8 financial crisis, banking regulators voiced concerns that certain accounting standards might have exacerbated the crisis and might be unsuitable for regulatory purposes more generally (e.g., Bernanke, 2009). However, Laux and Leuz (2009, 2010) and Barth and Landsman (2010) point out that to the extent that accounting standards do have effects that are undesirable from a regulatory point of view, banking regulators can and do modify banks’ accounting numbers for regulatory purposes – for example, when determining regulatory capital. Such adjustments appear to have become more common following the 2007–8 crisis and could become even more important going forward. For example, in the United Kingdom, the Prudential Regulatory Authority is thinking about requiring banks to maintain a separate set of regulatory accounts in addition to their IFRS-based accounts (The Select Committee on Economic Affairs, 2015).
چکیده
1 مقدمه
2 مروری بر مدل
2-1 پوشش ریسک- بهره و مالیات درآمد و ارزش فرانشیز
2-2 واگرایی
2-3 پوشش ریسک در زمان 1
2-4 ریسک عدم توانایی پرداخت بدهی ( ارزش فرانشیز) و بهره/ مالیات درامد
2-5 پوشش ریسک زمان 1
3 تحلیل
3-1 اصلاح – محرک و حالت همگرایی
3-2 واگرایی و همگرایی
4 بحث
4-1 خلاصه
4-2 کاربردهای تجربی
4-3 حسابداری داخلی و انتخابات تنظیمی
5 نتیجه گیری
Abstract
Graphical abstract
1. Introduction
2. Model overview
3. Analyses
4. Discussion
5. Conclusion