جریان طولانی مدتِ تحقیقات سازمانی نشان می دهد که توانایی ما برای نظریه پردازی و استدلال درمورد سازمان ها، تحت تاثیر تمثال تشبیهی (یا استعاره ای) سازمان ها است. این مطالعه بررسی می کند که استعاره های مختلف، چگونه بر توسعه نظریه و تفکر آکادمیک در مورد سازمان ها تاثیر می گذارند و با این کار چگونه به جریان تحقیق کمک می کند. ما از محققان مدارس تجاری انگلستان خواستیم تا استعاره های مختلف را از لحاظ تاثیرشان بر ساخت تئوری ارزیابی کنند. سپس بررسی کردیم که آیا این استعاره (بعد از انتخاب) به توضیح و پیشبرد درک آن ها از سازمان کمک کرده است یا خیر و تا چه حد کمک کرده است. نتایج نشان می دهد که توانایی یک استعاره برای پیشرفت و روشن کردن درک نظری سازمان ها، بر پایه موارد زیر است (۱)درجه ای که آن استعاره ویژگی های برجسته چندگانه سازمان ها را نشان می دهد و (۲)سهولت درک استعاره. ما مفاهیم این نتایج را برای نظریه پردازی و تحقیق در مورد سازمان ها را مورد بحث قرار می دهیم.
تحقیقات قبلی نشان دادند که استعاره ها، یکی از روشهای اولیه ای هستند که محققان از طریق استعاره ها، سازمان را درک کرده و به آن چارچوب می دهند. شناخته شده ترین فردی که این دیدگاه را گسترش داده گارس مورگان است که برای توسعه تئوری و دانش درمورد سازمان ها، دیدگاه ساختارگرایی را پیشنهاد می کند. بنابراین تنها از طریق ترسیم ساختار و مفاهیم سایر حوزه ها مانند ماشین ها ، سیاست ها یا سیر تکاملی می توانیم بفهمم که یک سازمان چیست، هر یک از این نقشه ها، بینش و درک های مختلفی از سازمان ارائه می کنند. به همین ترتیب کارل ویک تاکید نمود که تفکر استعاره ای، در مرکز نظریه پردازی ما در مورد سازمان ها است و استعاره ها، عضوِ مفهومی نظریه سازمانی هستند. ویک و دافت (1983، صفحه 72) برای اشاره به نقش اساسی استعاره ها، از پژوهشگران پرسیدند بر اساس موارد زیر سازمان ها را چگونه می بینند: سیستم های ورودی-خروجی، سیستم های تخصیص منابع، مجموعه ای از انسان هایی که نیازهایشان باید برآورده شود، سیستم رشد و بقا، ابزاری که هدف گذاران در دست دارند، ائتلاف گروه های ذینفع ، [یا] سیستم های تحول و غیره. نکته این است که هر یک از این دیدگاه های نظری در سازمان ها، استعاری هستند.
A long-standing stream of organizational research suggests that our ability to theorize and reason about organizations is significantly influenced by metaphorical representations of organizations. This study contributes to this research stream by examining how different metaphors influence theory development and academic thinking about organizations. We asked scholars from UK business schools to rate different metaphors in terms of their impact on theory building. We then examined whether, and to what extent, these metaphors (after they had been selected) had helped in clarifying and advancing their understanding of organizations. The results indicate that the ability of a metaphor to advance and clarify theoretical understandings of organizations is based upon (1) the degree to which that metaphor is seen to capture multiple salient features of organizations and (2) the ease with which the metaphor is understood. We discuss the implications of these results for theorizing and research on organizations.
Previous research has suggested that metaphors constitute one of the primary ways by which scholars frame and understand the world of organizations (e.g. Cornelissen, 2004, 2005; Morgan, 1980, 1983; Weick, 1989). The best known propagator of this view is Gareth Morgan, who suggested a constructionist perspective on the development of theory and knowledge about organizations. He argued that organizations are ambiguous and complex as they cannot be physically apprehended by the senses (as a physical object can, for example). Therefore, we can only know what an organization is by mapping structure and meanings from other domains, such as machines, politics or evolution, onto it, with each of these mappings providing different insights and understandings of what an organization is (Morgan, 1980, 1983, 2006). In a similar way, Karl Weick emphasized that metaphorical thinking is central to our theorizing about organizations and that metaphors are the conceptual building blocks of organization theory (OT) (Weick, 1989; see also Cornelissen, 2006c). Weick and Daft (1983, p. 72) pointed to the fundamental role of metaphors by asking scholars to reflect upon whether they see organizations as ‘input–output systems, resource allocation systems, collections of humans with needs to be met, growth and survival systems, tools in the hands of goal-setters, coalitions of interest groups, [or] transformation systems’, and so on. Their point is that each of these theoretical perspectives on organizations is metaphorical.
سابقه تئوری
اثر استعاره ها در OT
پیش شرط های تاثیر توضیحی و سازنده
روش تحقیق
کاربرد استعاره ها
نتایج
بحث
محدودیت ها
پیامدها
پیوست
منابع
Theoretical background
The impact of metaphors in OT
Preconditions of explicatory and generative impact
Method
Metaphors-in-use
Results
Discussion
Limitations
Implications
Appendix