چکیده
فضاهای متروک شهری میتوانند به عنصری ارزشمند و کارآمد در فضاهای سبز شهری مبدل گردند: فضاهای بایر از لحاظ محیطی متنوع بوده و وضعیت غیر کنترل آنها میتواند فعالیتهای نوآورانه را تحریک کرده و طیف گستردهای از کاربران را به سوی خود جذب کند. با توجه به استفاده از زمینهای متروک در تالین ، استونی ، این مقاله به دنبال ارزیابی و بررسی اینگونه فضاها و تاثیر مداخلات طراحی کوچک مقیاس، به اصطلاح"طب سوزنی شهری" بر آنها میباشد. در این مطالعه از روش مشاهدات میدانی و بررسی الگوی رفتاری برای مقایسهی نحوهی واکنش کاربران قبل و پیش از مداخلات جزئی استفاده شده است. باوجود استفادههای گشترده در پیش از این این اقدامات، اما پس از آن شاهد افزایش چشمگیر کاربری و همچنین تفاوت الگوی رفتاری کاربران با توجه به ویژگیهای محیطی به چشم میخورد. با توجه به این مطالعه، انجام مداخلات کوچک میتواند تاثیر به سزایی در میزان استقبال بانوان و افراد سالمند داشته و سبب افزایش تعداد بازدید کلی و وقوع فعالیتهای پرتحرک در مجموعه میشود. این تحقیق نشان میدهد که مداخلات کوچک و موقت میتواند تاثیرات قابل توجهی به همراه داشتهباشد.
معرفی:
در مواجهه با زمینهای متروک احساسات و عقاید مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند که این زمینها چهرهای زشت و نامسانب دارند(آرماسترانگ ، 2006) و بایستی پاکسازی و از نو ساخته شود. از سویی دیگر، چهره و شخصیت مخروهی آن میتواند نشانی از غیاب حضور گذشته بوده و چون کتابی داستانهای متعددی در دل داشتهباشد(ادنسور ، 2008)، یا به عنوان محیطی غنی حس بداههگویی را در فرد زنده کند(ادنسور،2008؛ فرانک و استیونز ،2007؛ انت و همکاران،2013). این سوال که بازخوردهای متفاوت مردم و دید آنها نسبت به ارزشهای موجود در اینگونه فضاها تنها در زمان اعطای کاربریهای تازه به آنها(فضاها) مطرح گشته اما در مستندسازی جامع این فضاها و تکامل آنها در طول زمان مورد بی توجهی قرار میگیرد.
هدف اصلی این مقاله آن است تا علاوه بر تاکید بر ارزشهای وجودی فضاهای متروک شهری، به معرفی زمین بایر در شهر تالین در کشور استونی بپردازد تا تاثیر مداخلات جزئی در چنین فضاها و برالگوی رفتاری کاربران آنها روشن گردد. این فضاهای متروک بدون آنکه نیازی به ساخت پارک یا زمین بازی داشتهباشند میتوانند به عنوان فضای عمومی شهری جذاب و یا فضایی سبز عمل کند. این مقاله به مقایسهی الگوی رفتاری کاربران قبل و بعد از انجام مداخلات جزئی میپردازد تا به تاثیر گسترده چنین تغییرات کوچکی بر قابلیت استفاده از این فضاها پی برد.
در بسیاری از نمونههای اخیر اراضی متروک شهری، مخصوصا با توجه به بحرانهای اقتصادی در این سالها، مداخلات گسترده و بزرگمقیاس به دلیل مشکلات مالی و یا محدودیتهای قانونی امکانپذیر نیست. از این رو در فضاهای متروک و رها شده اغلب تغییرات و مداخلت جزئی صورت میگیرد که تاثیرات مثبت و منفی به همراه خواهد داشت. روش طب سوزنی روشی است که اولین بار توسط ماکرو کاساگرند شهرساز فنلاندی (کاساگرند،2010) و معمار احیاکنددهی شهر، جیمی لرنر مطرح شد، این روش با ایده از طبسوزنی راهکارهایی کوچ را برای حل مشکلات بزرگ پیشنهاد میدهد. با توجه به این روش، یک شهر را می توان به عنوان یک موجود زنده ای در نظر گرفت. حال آنکه این موجود زنده از نقاط تکیهگاه خاص یا مکانهایی با پتانسیل بالای به عنوان کاتالیزور و موثر بر کل شهر تشکیل شدهاست. در رویکرد طب سوزنی شهری، به نقاطی بحرانی و تاثیرگذار توجه میشود تا بتواند تاثیری شگرف بر کل شهر بگذارد. در اینجا نقش اصلی با تواناییهای محلی به وجود می آید و نیازی به تغییرات فضایی اساسی و چشمگیر نیست. مثال های معمول شامل فعالیتهای اجتماع-محور با بودجههای محدود است که اغلب در طبیعت به چشم میخورند. با این حال که اغلب ممکن نیست تا با بررسی و ارزیابی شرایط قبل و بعد، به اثرات واقعی آن بر روی جامعه و کاربران فضا پی برد، بندرگاه ماهیگیری در تالین و روش طب سوزنی آن فرصتی برای آزمایش این اثر را فراهم میکند
استفاده از ابزار مشاهداتی در فهم رابطه محیطی-رفتاری:
تاکنون مطالعات زیادی با هدف بررسی جنبههای مختلف رابطهی رفتاری-محیطی صورت گرفتهاست، از جمله تاثیر محیط بر رفتار کودکان (کیتا ، 2002، 2003)، تاثیر نثبت محیط طبیعی بر سلامت روان کودکان (روآ ، 2008؛ روآ و آسپینال ، 2011)، استفادهی نوجوانان از فضاهای عمومی شهر(تراولو ، 2004، 2007)و نقش عناصر پارکهای عمومی در درک فضایی افراد و گروهها (گلیسنیک و وارد تامپسون، 2010) که تمامی آنها بر رابطهی بازخورد احساسی افراد در مواجه با منظرتاکید میکند که گیبسون از آن تحت، فضای تاثیرگذار یاد میکند.
در سالهای اخیر، از میان تمام روشهای مشاهده و بررسی در زمینهی معماری منظر، طراحی شهری، برنامهریزی شهری و یا پؤوهشهای فضای عمومی و شهری به بررسی الگوهای رفتاری توجه شدهاست. وظیفهی هر طراح، ارائهی راهکارهایی زیباشناسانه، مفید و با عملکرد درست است(لاسون ، 2005). از آنجایی که فضای شهری، به عنوان "محیط زندگی" تلقی میگردد، بررسی چگونگی استفادهی مردم از آن، میتواند در فهم ارتباط میان مردم و آن فضا باشد. جمعآوری دادههای تجربی با استفاده از روشهای مشاهداتی در زمینه، سبب ارائهی موضوع مرتبط با طراحی و تعریف پرسشهای تحقیق میشود(گلیسنیک و وارد تامپسون، 2010). علاوه بر این، بر طبق گفتهی هافمن و دیگران (2012) به جهت تطابق ایدههای طراحی با نیازها و انتظارات مردم بایستی تا اولویت کاربران به عنوان معیاری کلیدی در طراحی فضاهای باز قرار گیرد. مکان های متروک و رهاشدهی نیز از این موضوع مستثی نبوده بلکه رفتار کاربران فعلی نقش تعیینکنندهای در عملکرد پیشنهادی آن داشته و مانع از حذف یا الحاق عناصری در معاصرسازی آن فضا گردد.
طبق گفته کوپر مارکوس و همکاران (1998)، هیچ سندی روشن از مشاهدات و تحقیقات در رابطه با استفاده از فضای عمومی تا قبل از اوایل دهه 1970 وجود نداشت. از آن زمان به بعد، پرسشنامه ها و نظرسنجی هایی برای شناسایی و فهم الگوهای استفاده واقعی پارک ها انجام شده است. بلافاصله پس از آن، در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 زمینههای مربوط به پارک مرود مطالعه قرار گرفتند، که میتوان به بررسی تأثیر برخی از انواع پوشش گیاهی در پارکها و دلایل و اثرات خرابکاری در مکانهای عمومی اشاره کرد. کوپر مارکوس و همکاران(1998، ص،88) بیان میکند که بهترین ابزار برای به دستآوردن دادههای مورد نیاز به جهت طراحی پارک، "مشارکت مستقیم ساکنان محلی، همراه با داده های رفتاری طبیعی ثبت شده،" است. جمع آوری اطلاعات در مورد عملکردهای موجود امری ضروری بای تصمیمگیری درست و اجتناب از اشتباهات جبرانناپذیر به شمار میرود.
ماهیت بررسی الگوهای رفتاری، کشف رفتار و اولویتهای کامل کاربرات در فضای باز نیست، بلکه منعکس کننده اثرات یک انتخاب خاص در آن محیط است. اغلب مطالعات صورتگرفته بر اولویت و رفتار کاربران یک محیط با ارائهی تصاویری از محیط و توصیف آن انجام شدهاست (به عنوان مثال، کاپلن ،2001؛ هافمن و همکاران،2012؛ نورد و Østby، 2013 ). بازخوردها برای اینگونه مطالعات به دلیل فاصله از محیط واقعی محدود میگردد و تنها به قهم شرایط منطبق با تصاویر موجود از محدوده شکل میگیرد. حال آنگه بررسی الگوی رفتاری یکی از ابزاری است که به مطالعه و بررسی افراد در محیط فیزیکی میپردازد.
abstract
Urban derelict space can form a valuable complementary element to the formal green spaces of a city: wastelands are often biologically diverse and their unregulated status can provoke innovative spatial activities by a wide range of users. Using the case of an urban brownfield in Tallinn, Estonia, this paper examines how such a space is used and evaluates the magnitude of the impact of minor design interventions – so-called urban acupuncture – on the activities carried out by the users. The study used field observations and behaviour mapping to compare the spatial pattern of the users before and after small design interventions. Although there was widespread use beforehand there was both an increase in use and a different pattern afterwards, which was clearly detectable from the composite behaviour maps of both arrangements, where users follow the properties of the particular environment. The small improvements tested showed the largest effect on the female and the older user groups, raising the number of overall visits and increasing the occurrence of active behaviour almost five times. The research demonstrates that small, inexpensive and possibly temporary interventions can have a major positive effect.
Introduction
Mixed feelings occur concerning urban derelict places. To some people, they seem ugly and offensive (Armstrong, 2006), crying out to be wiped away and redeveloped. For others, the ruinous character may provoke the sense of an overwhelming sublime wilderness, representing the absent presences of the past and telling stories (Edensor, 2008), or as a rich playful environment, evoking a desire to improvise (Edensor, 2005; Franck and Stevens, 2007; Unt et al., 2013). The question of how different people react to and find different values in such spaces is of interest when discussions over their future use arise, but in-depth documentation of the uses of derelict sites and their evolution over time often remains absent.
The main aim of this paper is to demonstrate not only the vitality and richness of urban derelict places, by introducing an urban wasteland in Tallinn, Estonia, but to explore the role of small-scale physical design interventions in enriching such an environment and also the effect these changes have on the behaviour of green space users. Unregulated space can successfully function as an attractive outdoor environment and green space does not need to be built to be a park or a playground. The paper compares user behaviour patterns before and after minor design interventions, in order to study the influence of very small changes on the usability of the place and also their possible wider impact.
In many recent examples of brownfield and other derelict urban sites, especially following the economic crisis of recent years, it is often the case that large-scale interventions are infrequent or unlikely to occur due to financial or legal constraints. Occasionally, in derelict places small changes are made either formally or informally which can have an influence on user behaviour – positively or negatively – out of all proportion to their scale and expense. Urban acupuncture is a term which can be traced back to the Finnish urbanist Marco Casagrande’s (Casagrande, 2010) and the urban revivalist architect Jamie Lerner’s ideas (Tortosa et al., 2010). It is the practice of making small targeted interventions – like that of the acupuncturist needle – in order to solve a specific larger problem. According to this idea, a city can be viewed as a living organism containing certain fulcrum points or places of high potential that begin to act as catalysts in the processes that go on to affect the entire city. In the urban acupuncture approach, the attention paid towards certain hotspots slowly starts driving the overall urban development. Here the main role is carried by local potentialities and no dramatic spatial change is necessary: typical examples include community-led activities with small budgets, often temporary in nature. It is not often possible, however, to test the real effect on a community of users of a space by conducting before and after studies. The fishing harbour site in Tallinn and its acupuncture provided an opportunity to test this effect.
Use of observational tools for understanding environment–behaviour relationships
Various studies have been conducted covering the aspects of environment–behaviour relationships, such as the effect of the environment on the behaviour of children (Kyttä, 2002, 2003), the connections between the positive effect of natural environments on children’s mental health (Roe, 2008; Roe and Aspinall, 2011), teenagers’ utilisation of urban public space (Travlou, 2004, 2007) and the influence of the elements of public parks in the spatial distribution of individuals and groups (Golicnik and Ward Thompson, ˇ 2010). Roe and Aspinall (2011) have emphasised the relevance of people’s emotional reaction towards landscapes, or, as Gibson (1986) has termed it, affective space.
Behaviour mapping is one of the tools which have received recent attention amongst a range of observation techniques used in landscape architecture, urban design, planning and other public or open space-related research. The task of any designer is to develop solutions that are aesthetically pleasing, practically useful and well-functioning (Lawson, 2005). As outdoor space is a “living environment”, observing how people use it is an efficient way of assessing the constant adaptation between people and space. Gathering empirical data by observational methods in the field provides a subject for design and also enables questions for research to be defined (Golicnik and Ward Thompson, ˇ 2010). Furthermore, as to Hofmann et al. (2012) claim, user preference should be a key criterion in the design of open spaces in order to assure that the design matches with people’s expectations for the spaces. Urban derelict places are no exception – users can be strongly attached to particular unregulated settings and current user behaviour may suggest functions and properties worth keeping, adding to or avoiding when regeneration is considered.
According to Cooper Marcus et al. (1998), there was no clear tradition of observation and research on public open space use before the early 1970s. Since then, questionnaires and surveys have been conducted in order to find out the actual use patterns of parks. Shortly after that, during late 1970s and early 1980s specific park-related themes began to be studied in detail, e.g. the impact of certain types of vegetation in parks and reasons and effects of vandalism on public places. “The direct participation of local residents, together with systematically recorded behavioural data,” Cooper Marcus et al. (1998, p. 88) claim, “is seen as the best way to obtain credible data for use in park design. Collecting information about how existing layouts function is vital for making the right decisions and also for avoiding mistakes.
The essence of behaviour mapping is not to reveal a complete range of user preferences in outdoor spaces, but to reflect upon the effects of a certain chosen setting. Studies that concern user preferences in open space are often conducted by presenting photographs for respondents to rate, sort or describe (see e.g. Kaplan, 2001; Hofmann et al., 2012; Nordh and Østby, 2013). Articulating responses to a preselected range of outdoor settings depicted on pictures gives an overview of what the selected respondents prefer, as shown, e.g. in a study by Hofmann et al. (2012) or Nordh and Østby (2013). Responses for these kinds of studies may be limited to their remoteness from actual environments and may be dictated by how and what is shown on the photographs. Behaviour mapping is one of the tools that studies people in their immediate physical environments.
چکیده
معرفی:
استفاده از ابزار مشاهداتی در فهم رابطه محیطی-رفتاری:
طب سوزنی شهری:
اهداف و موضوعات تحقیق
امکانات و روشها
انتخاب سایت
روش
آمادهسازی برای مطالعات میدانی
فرآیند گردآوری داده:
آمادهسازی و تحلیل داده:
نتایج
الگوی کاربر در سال 2010:
الگوی کاربران در سال 2011:
تفاوتهای وضع گذشته با وضع موجود:
تنوع جنسیت و سن گروههای کاربر:
بحث:
مشارکت کاربران در فضایی غیرقابل کنترل:
جنبههای جنسیتی طب سوزنی:
نتیجهگیری:
Abstract
Introduction
Use of observational tools for understanding environment–behaviour relationships
Urban acupuncture
Research aims and objectives
Materials and methods
Selection of the site
Method
Preparations for fieldwork
Data collection process
Preparation and analysis of data
Results
User patterns in 2010
User patterns in 2011
The differences between the before and after surveys
Variation among gender and age groups
Discussion
User engagement at an unregulated place
Gendered aspects of acupuncture
Conclusions
References