دانلود رایگان مقاله آیا استانداردهای حسابرسی مهم هستند؟
ترجمه رایگان

دانلود رایگان مقاله آیا استانداردهای حسابرسی مهم هستند؟

عنوان فارسی مقاله: آیا استانداردهای حسابرسی مهم هستند؟
عنوان انگلیسی مقاله: ?Do Auditing Standards Matter
کیفیت ترجمه فارسی: مبتدی (مناسب برای درک مفهوم کلی مطلب) (ترجمه به صورت ناقص انجام شده است)
مجله/کنفرانس: مسائل جاری در حسابرسی - Current Issues in Auditing
رشته های تحصیلی مرتبط: حسابداری
کلمات کلیدی فارسی: استانداردهای حسابرسی - کیفیت حسابرسی - تقاضای حسابرسی
کلمات کلیدی انگلیسی: auditing standards - audit quality - audit demand
نوع نگارش مقاله: مقاله پژوهشی (Research Article)
نمایه: Scopus - Master journals List
نمایه: Scopus - Master journals List
شناسه دیجیتال (DOI): https://doi.org/10.2308/ciia-50499
لینک سایت مرجع: https://meridian.allenpress.com/cia/article/7/2/A1/208538/Do-Auditing-Standards-Matter
دانشگاه: دانشگاه فلوریدا
صفحات مقاله انگلیسی: 16
صفحات مقاله فارسی: 21
ناشر: AAAJournals
نوع ارائه مقاله: ژورنال
نوع مقاله: ISI
سال انتشار مقاله: 2013
مبلغ ترجمه مقاله: رایگان
ترجمه شده از: انگلیسی به فارسی
شناسه ISSN: 1936-1270
کد محصول: F2195
نمونه ترجمه فارسی مقاله

چکیده

           درک صحیح نقش اقتصادی استانداردهای حسابرسی یک قدم مهم به سمت بهبود بازدهی و کارایی حسابرسی است. در این مقاله، من بیان می کنم که استانداردهای حسابرسی زمانی بیشترین اهمیت را دارند که یک حسابرس ممکن است برای حسابرسی ضعیف مشوق داشته باشد. در حالی که این نتیجه گیری ممکن است غافلگیرکننده نباشد، اما شرایطی که تحت آن استانداردها ممکن است دارای اثر مطلوب بر روی کیفیت حسابرسی باشند یا نه، کمتر آشکار هستند. به طور ویژه تر، من تعدادی از مشاهدات در مورد اینکه استانداردها چه کارهایی می توانند انجام دهند را ارئه می کنم: استانداردها می توانند (1) فقدان قابلیت مشاهده ی نتیجه ی حسابرسی را با تمرکز بر فرآیند حسابرسی جبران کنند، (2) به طور نسبی مزیت اطلاعاتی در اختیار حسابرس به عنوان یک متخصص حرفه ای را کاهش می دهند که ممکن است حسابرس را تشویق کند تا حسابرسی ضعیف انجام دهد؛ (3) تنوع تقاضا در بین ذینفعان مختلف را متعادل کنند که ممکن است حسابرس را به سمت پایین ترین مخرج رایج سوق دهند و یک بازار براساس انتخاب معکوس را ایجاد کنند؛ و (4) یک معیار فراهم کنند که تنظیم مسئولیت قانونی حسابرس در رویداد یک حسابرسی زیراستاندارد را تسهیل می کند. اگرچه من همچنین تعدادی از مشاهدات در مورد اینکه استانداردها نباید انجام دهند نیز ارائه می کنم: استانداردها نباید (1) استفاده از قضاوت توسط حسابرسان را دلسرد کنند؛ (2) تقاضای بالقوه برای سطوح جایگزین ارزشمند اقتصادی از اطمینان را محدود کنند؛ (3) به روتین رویه ای بیش از حد یا استانداردسازی در اجرای حسابرسی منجر شوند؛ و (4) براساس یک دستورالعمل اجرای قانون تعیین شوند. در انتها، فراتر رفتن استانداردها از حدود، ارزش اقتصادی حسابرسی را برای بسیاری از ذینفعان کاهش می دهد و منجر می شود به فشار اجرت برای شرکت های حسابرسی. خوشبختانه، این نگرش ها می توانند مباحث آینده در مورد سطح و انواع استانداردها را آگاه سازند که برای حرفه ی حسابرسی مناسب می باشند. 

آیا استانداردهای حسابرسی مهم هستند؟

          حرفه ی حسابرسی سرشار است از استانداردها. استانداردها دیکته می کنند که چگونه شرکت های حسابرسی باید روش خود را ایجاد کنند؛ چگونه استخدام کنند و چگونه به کارکنان حرفه ای خود پاداش دهند؛ چه خدماتی را ارائه و کدام مشتریان را قبول کنند؛ چگونه درگیری ها را انجام دهند؛ و چگونه و برای چه کسی ملزم به گزارش هستند. بدنه های حرفه ای و تنظیمی مختلف استانداردهای اخلاقی، استانداردهای مستقل، استانداردهای کنترل کیفی و عملکرد حسابرسی و استانداردهای گزارش دهی را تعیین کرده اند. مهم نیست که این استانداردها توسط کدام موسسه تصویب شده باشند مثلا موسسه امریکایی CPA (AICPA)، هیئت نظارت بر حسابداری عمومی شرکت (PCAOB)، حسابرسی بین المللی و هیئت استانداردهای اطمینان (IAASB)  یا بدنه های ملی مختلف، همه ی استانداردها دارای اثر دیکته کردن، هماهنگ کردن و یا محدود کردنِ فعالیت ها و رفتار حسابرسان حرفه ای هستند. ما به طور کل فرض می کنیم که همه این استانداردها کیفیت گزارش دهی مالی را بهبود می بخشند. در حالی که بسیاری این دیدگاه را به عنوان یک شرط از وفاداری می دانند، اما هنوز خوب است که پرسیده شود: آیا استانداردهای حسابرسی مهم هستند؟ هدف این مقاله فراهم کردن برخی نگرش ها به این پرسش براساس تعبیرِ تحقیقات تجربی و نظری موجود در حسابرسی است. 

          دای (1993)  در مقاله ی اصلی خود، اثر استانداردهای حسابرسی بر کیفیت حسابرسی را تحلیل می کند. تحلیل او نشان می دهد که، وقتی «ثروت» فردی  حسابرس، که در حالت دعوی قضایی در معرض ریسک است، برای متداعیین بالقوه شناخته شده است، حسابرسانی که می خواهند با استانداردها همخوانی داشته باشند، استانداردهای سخت تر را ترجیح می دهند. ویلکنز و سیمونیک  (2007) کار دای را با در نظر گرفتن ابهام یا تیرگی (انعطاف پذیری) استانداردها بسط دادند. آنها نشان دادند که استانداردهای مبهم می توانند تلاش حسابرس را تا یک حد افزایش دهند اما استانداردهای بسیار مبهم در نهایت سطوح پایین تر از تلاش حسابرس را به همراه دارند. در نهایت، یی و همکاران (2009)  بیان می کنند که حسابرسان زمانی استانداردهای مبهم را ترجیح می دهند که سختی استانداردها توسط حسابرسان کمتر از بهینه شناخته می شود. در حالی که این یافته ها از نظر مفهومی مورد توجه هستند، پرسش اساسی باقی می ماند: آیا استانداردهای حسابرسی مهم هستند؟ یک پرسش مربوط نیز به عبارت زیر است: چرا استانداردهای حسابرسی مهم هستند؟ 

استانداردهای حسابداری در برابر استانداردهای حسابرسی

         ابتدا، اختلافات بالقوه بین حسابداری و حسابرسی و اینکه چگونه این اختلافات ممکن است بر ماهیت استانداردها اثر بگذارند، را در نظر بگیرید. یک تمایز حیاتی این است که «استانداردهای حسابداری» توضیح می دهند که چگونه باید به صورت پایدار یک نتیجه را در شرکت های مختلف اندازه گیری و گزارش کرد در حالی که «استانداردهای حسابرسی» یک فرآیند را برای تایید نتیجه تعریف می کنند. این فرآیند ممکن است از حسابرسی به حسابرس دیگر متفاوت باشد. حذف تنوع انتخاب از اندازه گیری و گزارش دهی یک نتیجه، معنی دارد است: دو مجموعه از حقایق شبیه به هم باید نتایج گزارش شده ی شبیه به هم داشته باشند. اگرچه، مزیت حذف تنوع انتخاب از یک فرآیند، کمتر آشکار است: به هنگام حسابرسی، ممکن است راه های متفاوتی برای تایید یک نتیجه وجود داشته باشد. همچنین، محدودیت های یک فرآیند ممکن است مانع از نوآوری شود. با استفاده از مثال کوهنوردی، استانداردهای خروجی (حسابداری) نشان می دهند که کوهنوردان کجا دوست دارند بروند (کدام کوه برای بالا رفتن)، در حالی که استانداردهای فرآیند (حسابرسی) به بهترین راه برای رسیدن به مقصد ارتباط دارند (مسیر به نوک کوه). کوهنوردان مختلف ممکن است مسیرهای متفاوتی را بسته به نگرش های فردی به ریسک، مهارت ها و تجربه فردی، فناوری و تجهیزات که در اختیار دارند، و چهارچوب زمانی برای تکمیل کوهنوردی، انتخاب کنند. در نهایت، هدف یکسان است – رسیدن به قله. همچنین، حسابرسان از نظر نگرش به ریسک حسابرسی، سطح تجربه و تخصص، روش های حسابرسی، و فشارهای ضرب العجل متفاوت می باشند. اگرچه، هدف یکسان است – رسیدن به پاسخ درست در مورد اطمینان معقول برای ارائه ی عادلانه ی گزارش مالی در تطابق با استانداردهای گزارش دهی قابل استفاده. 

         حداقل، استانداردهای حسابرسی می توانند برای هدف جلوگیری از حسابرسان برای انتخاب مسیر خطرناک عملکرد داشته باشند. حسابرسان، مانند کوهنوردان، علاقه ای به سقوط ندارند. یک حسابرسی که شانس اندکی برای آشکار کردن اظهارنامه های غلط در اظهارنامه های مالی دارد، نامطلوب است. در نتیجه، تا حدی که استانداردهای حسابرسی دستورالعملی برای مسیرهایی که به رسیدن به هدف حسابرس کمک می کنند، فراهم کنند، می توانند برای این حرفه مفید باشند. از سوی دیگر، انگاره ی «یک مسیر برای همه مناسب است» قانون مناسبی برای تحمیل به کوهنوردان متخصص نمی باشد و احتمالا برای حسابرسان متخصص نیز مناسب نیست. در انتها، زمانی که تمرکز بر روی یک فرآیند است، رسیدن به مقصد مناسب بسیار مهمتر از مسیر مورد استفاده برای رسیدن به هدف است. در نتیجه، در حالی که محدود کردن انتخاب تصمیم، ممکن است برای حسابداری و گزارش دهی مناسب باشند، اما برای فرآیند حسابرسی خوب نمی باشد. درون محدودیت های منظر فرآیند حسابرسی، ما اکنون ارزیابی می کنیم که چگونه استانداردها ممکن است برای حرفه ی حسابرسی مفید باشند. 

تلاش در برابر اطمینان

        حجم زیادی از نظرات و تحقیقات در مورد تعریف کیفیت حسابرسی وجود دارد. یک عنصر حیاتی از بیشتر کار نظری بر روی استانداردهای حسابرسی، این فرضیه است که «کیفیت حسابرسی» می تاوند توسط یک خروجی احتمالی نشان داده شود که در مدل ریسک حسابرسی قرار گرفته است (احتمال اینکه یک حسابرس، عقیده ی حسابرسی صحیح را بیان کند). در این مقاله، من کیفیت حسابرسی را مساوی سطح ریسک مازاد در نظر می گیرم که یک اظهارنامه ی غلط مواد پس از اجرای حسابرسی شناسایی نمی شود یا تصحیح نمی شود که با دیدگاه سنتی از کیفیت حسابرسی که در ادبیات حسابرسی وجود دارد، همخوانی دارد. اگرچه، با معرفی بازرسی های PCAOB در ایالات متحده، ملاحظه ی کیفیت حسابرسی از تمرکز بر روی اینکه آیا یک حسابرس عقیده ی حسابرسی صحیح را بیان می کند یا خیر به اینکه آیا حسابرس یک فرآیند حسابرسی قابل قبول را تکمیل کرده یا خیر، شیف شده است. شرکت هایی که شرکت های عمومی را حسابرسی می کنند، به صورت روتین توسط PCAOB مورد انتقاد قرار می گیرند البته به دلیل شکست ها (نقص های حسابرسی) در فرآیند حسابرسی خود یا سندسازی، اگرچه آنها به ندرت متهم به خطاهای آشکارا می شوند (بیان یک عقیده ی غلط در مورد گزارش مالی با اشتباه در مطالب).

         دای (1993) کیفیت حسابرسی را به عنوان احتمالی تعریف می کند که یک حسابرس به صورت صحیح فعالیت سرمایه گذاری شرکت را شناسایی و گزارش می کند زمانی که عملکرد ضعیف بوده است. این رویکرد سبکی، با تعریف کلاسیک دی آنجلو (1981)  از کیفیت حسابرسی همخوانی دارد: «احتمال مشترک ارزیابی شده ی بازار که یک حسابرس (1) یک شکاف در سیستم حسابداری مشتری را کشف می کند و (2) شکاف را گزارش می دهد». در حالی که این رویکرد جذابیت شمی دارد، از حداقل دو محدودیت رنج می برد. اولا سطح واقعی اطمینان بر روی یک درگیری حسابرس قابل مشاهده نیست. این احتمال که یک حسابرس نتواند یک اظهارنامه ی غلط را کشف کند، نمی تواند برای مشتری، عموم یا حسابرس قبل یا پس از اجرای حسابرسی مشخص باشد. دوما، این تعاریف با نمایش حرفه ای ریسک حسابرسی همخوانی ندارند چون آنها به این معنا هستند که ریسک حسابرسی را باید به صفر رساند. اگرچه، استانداردهای حسابداری موجود مشخص می کنند که ریسک حسابرسی هرگز نمی تواند صفر باشد و نمی توان انتظار داشت که حسابرسی باید با در ذهن داشتن آن هدف، برنامه ریزی شود. 

         یک مسئله ی بزرگتر زمانی ایجاد می شود که فرد بداند که سطح اطمینان (یک خروجی) با تلاش حسابرسی (یک فرآیند نیست) یکسان نیست. در کل، استانداردهای حسابرسی سطح مناسب از اطمینان را برای یک حسابرسی دیکته نمی کنند (استانداردها دیکته نمی کنند که ریسک مازاد حسابرسی باید 5 درصد یا 1 درصد باشد). همچنین، سطح اطمینان یا ریسک برای یک درگیری منحصر به فرد است (هر حسابرسی برای رسیدن به یک سطح کمی متفاوت از اطمینان انجام می شود، البته معمولا «بالا»). کدام استانداردها برخی محدودیت ها را برای چگونگی بدست آوردن یک سطح معین از اطمینان طراحی می کنند. در حالی که در نظر گرفتن تلاش و اطمینان به عنوان انگاره های مساوی می تواند برای مدلسازی اقتصادی مصلحتی باشد، اما خلاء هایی در درک مفهومی ما از حسابرسی ایجاد می کند. اگر ما α را به عنوان سطح اطمینان بدست آمده بر روی یک حسابرسی در نظر بگیریم – یعنی 1 – α احتمال مازاد است که یک اظهارنامه ی غلط مواد توسط حسابرس شناسایی نشود – سپس می توانیم   خروجی غیرقابل مشاهده ی حسابرسی در نظر بگیریم. همانطور که در بالا گفته شد، استانداردهای حسابرسی فرآیند را تعریف می کنند و نه خروجی. در نتیجه، ما نیازمند یک ساختار جدا هستیم تا فرآیند حسابرسی را به منظور بحث در مورد نقش استانداردها، نشان دهیم. 

         یک معیاراز فرآیند حسابرسی که به صورت رایج استفاده می شود تلاش حسابرسی است که من آن را با Q به عنوان تلاش حسابرسی بر روی یک درگیری (معمولا به ساعت اندازه گیری می شود) نشان می دهم. Qیک تابع مستقیم از فرآیند حسابرسی است و نمایانگر میزان کاری است که یک حسابرس انجام داده است (رویه ها، تست، و مدارک بدست آمده). همانطور که بیان شد، تلاش (Q) مانند اطمینان (α) نیست. اگرچه ارتباط بین Q و α مهم است اگر فرد بخواهد ارزیابی کند که چرا استانداردها مهم هستند. در حالی که می توان فرض کرد که α با کار بیشتر افزایش پیدا می کند (سطوح بالاتر از Q)، ماهیت این رابطه غیرقابل مشاهده است. همچنین، حسابرس به عنوان «متخصص» در فرآیند حسابرسی، ممکن است یک مزیت اطلاعاتی در درک این رابطه داشته باشد و پرسیدن این سوال را برای مشتریان دشوار کند که آیا حسابرسی به درستی انجام شده است یا خیر. در انتها، مشتری می تواند به صورت نسبی Q را مشاهده کند، چه از طریق مشاهده ی مستقیمِ تیم حسابرسی یا در نتیجه ی قبوض شرکت حسابرسی، اما مشتری نمی تواند بداند که چگونه تلاش به خروجی حسابرسی (α) ارتباط دارد. 

نمونه متن انگلیسی مقاله

SUMMARY

        Properly understanding the economic role of auditing standards is an important step toward improving both audit effectiveness and efficiency. In this essay, I observe that auditing standards are most important when an auditor may have an incentive to under-audit. While this conclusion may not come as a surprise, the conditions under which standards may, or may not, have a desirable effect on audit quality are less obvious. More specifically, I present a number of observations about what standards can do: Standards can (1) compensate for the lack of observability of the audit outcome by focusing on the audit process; (2) partially mitigate the information advantage possessed by the auditor as a professional expert that might motivate the auditor to under-audit; (3) counterbalance the diversity of demand across multiple stakeholders that might drive the audit to the lowest common denominator and create a market based on adverse selection; and (4) provide a benchmark that facilitates the calibration of an auditor’s legal liability in the event of a substandard audit. However, I also present a number of observations about what standards should not try to do: Standards should not (1) discourage the use of judgment by auditors; (2) limit the potential demand for economically valuable alternative levels of assurance; (3) lead to excessive procedural routine or standardization in the conduct of the audit; and (4) be set based on an enforcement agenda. In the end, standards overreach may undermine the economic value of the audit to many stakeholders and lead to fee pressure for audit firms. Hopefully, these insights can inform future debates about the level and types of standards that are appropriate for the auditing profession.

         The auditing profession is awash in standards. Standards dictate how audit firms should structure their practice; how to hire, train, and reward their professional staff; what services to offer and clients to accept; how to conduct engagements; and how, and to whom, they are obligated to report. Various professional and regulatory bodies have established ethical standards, independence standards, quality control standards, and audit performance and reporting standards. Whether issued by the American Institute of CPAs (AICPA), the Public Company Accounting Oversight Board (PCAOB), the International Auditing and Assurance Standards Board (IAASB), or various national bodies, all standards have the effect of dictating, coordinating, and/or constraining professional auditors’ activities and behavior. We generally presume that all of these standards improve the quality of financial reporting. While many will take this perspective as an article of faith, it is still worthwhile to ask: Do auditing standards matter? The purpose of this essay is to provide some insights into that question based on an interpretation of existing theoretical and empirical research in auditing.

         In his seminal paper, Dye (1993) analyzes the effect of auditing standards on audit quality. His analysis shows that, when an auditor’s personal ‘‘wealth,’’ which is at risk in the event of litigation, is known to potential litigants, auditors who intend to comply with standards prefer tougher (higher) standards.1 Willekens and Simunic (2007) extend Dye’s work by considering the vagueness or ambiguity (i.e., flexibility) of standards. They show that vague standards can increase an auditor’s effort up to a point, but that overly vague standards eventually will yield lower levels of auditor effort. Finally, Ye et al. (2009) observe that auditors prefer vague standards when the toughness of the standards is perceived by auditors as less than optimal. While these findings are of conceptual interest, the fundamental question remains: Do auditing standards matter? A related question also follows: Why do auditing standards matter?

ACCOUNTING STANDARDS VERSUS AUDITING STANDARDS First

         consider the potential differences between accounting and auditing and how those differences might influence the nature of standards. A critical distinction is that ‘‘accounting standards’’ define how to consistently measure and report an outcome across different companies, while ‘‘auditing standards’’ define a process to verify the outcome. This process may vary from audit to audit (Kanodia and Mukherji 1994; Causholli et al. 2013). Removing choice variation from the measurement and reporting of an outcome makes sense: two sets of similar facts should yield similar reported outcomes. However, the benefit of removing choice variation from a process is much less obvious: when auditing, there may be different ways to verify an outcome. Further, limits on a process may prevent innovation. Using mountain climbing as an analogy, outcome (accounting) standards indicate where the climbers wish to go (i.e., which mountain to climb), while process (auditing) standards pertain to the best way to get there (i.e., the path up the mountain). Different climbers may take different routes depending on their personal attitudes toward risk, their personal skills and experience, the technology and equipment they have available, and the time frame for completing the climb. Ultimately, the goal is the same—get to the top. Similarly, auditors differ in their attitudes toward audit risk, level of experience and expertise, audit methodologies, and deadline pressures. However, the goal is the same—get the ‘‘right’’ answer concerning reasonable assurance for the fair presentation of the financial report in accordance with applicable reporting standards.

         At a minimum, auditing standards can serve the purpose of preventing auditors from taking a particularly dangerous path. Auditors, like mountain climbers, have no interest in falling off a cliff. An audit that has little chance of uncovering misstatements in the financial statements is undesirable. Consequently, to the extent to which auditing standards provide guidance on paths that are unlikely to achieve an auditor’s goal, they can be useful to the profession. On the other hand, ‘‘one path fits all’’ would not be an appropriate rule to impose on expert mountain climbers and is probably no more appropriate for expert auditors. In the end, when the focus is on a process, getting to the appropriate destination is much more important than the route used to get there. Consequently, while restricting decision choice may be appropriate for accounting and reporting, it is less obviously a good thing for the audit process.2 Within the constraints of the process view of auditing, we now examine how standards might be beneficial for the auditing profession.

EFFORT VERSUS ASSURANCE

         There has been a great deal of commentary and research on defining audit quality.3 A critical element of much of the theoretical work on auditing standards is the assumption that ‘‘audit quality’’ can be represented by a probabilistic outcome as embedded in the audit risk model (i.e., the likelihood that an auditor issues the correct audit opinion). In this essay, I equate audit quality to the level of residual risk that a material misstatement goes undetected or uncorrected after the conduct of an audit, which is consistent with the traditional view of audit quality that exists in the audit literature (e.g., DeAngelo 1981). However, with the introduction of PCAOB inspections in the U.S., the consideration of audit quality has shifted from a focus on whether an auditor has issued an appropriate audit opinion to a focus on whether the auditor has completed an ‘‘acceptable’’ audit process. The firms that audit public companies are routinely criticized by the PCAOB for ‘‘failures’’ (i.e., audit deficiencies) in their audit process or documentation even though they are rarely accused of outright errors (i.e., issuing an incorrect opinion on a materially misstated financial report).

        Dye (1993) defines audit quality as the probability that an auditor identifies and reports correctly on a firm’s investment activity when performance has been poor. This stylized approach is consistent with the classic DeAngelo (1981) definition of audit quality: ‘‘The market-assessed joint probability that a given auditor will both (1) discover a breach in the client’s accounting system and (2) report the breach.’’ While this approach has some intuitive appeal, it suffers from at least two mundane limitations. First, the actual level of assurance on an audit engagement is not observable (Francis 2004; Barton 2005; Knechel et al. 2009). The probability that an auditor fails to discover an existing misstatement cannot be known to the client, public, or auditor either before or after the conduct of an audit.4 Second, these definitions are not consistent with the professional representation of audit risk because they imply that it is desirable to drive audit risk to zero. However, existing audit standards recognize that audit risk can never be zero, nor is it the expectation that audits should be planned with that objective in mind.5

         A bigger issue arises when one realizes that the level of assurance (an outcome) is not the same as audit effort (a process). In general, auditing standards do not dictate the appropriate level of assurance for an audit (i.e., standards do not dictate that residual audit risk should be 5 percent or 1 percent).6 Further, the assurance or risk level is idiosyncratic to an engagement (i.e., every audit will be conducted to achieve a slightly different level of assurance, albeit generally ‘‘high’’). What standards do dictate are some constraints on how to go about obtaining a given level of assurance. While treating effort and assurance as equivalent can be expedient for economic modeling, it creates gaps in our conceptual understanding of auditing. If we define a as the level of assurance obtained on an audit—implying that 1  a is the residual probability that a material misstatement is undetected by the auditor—then we can also consider a (or 1  a) to be the unobservable outcome of the audit. As noted above, auditing standards define process rather than outcome. Consequently, we need a separate construct to reflect the audit process in order to discuss the role of standards.

         A commonly used measure of the audit process is audit effort, so I denote Q as the auditor’s effort on an engagement (typically measured in hours). Q is a direct function of the audit process and reflects the amount of work that an auditor has performed (e.g., procedures, testing, and evidence obtained).7 As noted, effort (Q) is not the same as assurance (a).8 However, the link between Q and a is important if one wishes to examine why standards matter. While it is reasonable to presume that a increases with more work (higher levels of Q), the nature of that relationship is unobservable. Further, as the ‘‘expert’’ in the audit process, the auditor may have an informational advantage in understanding this link, making it difficult for clients to question whether the audit is being conducted appropriately. In the end, the client can partially observe Q, either through direct observation of the audit team, or as a result of audit firm billings, but the client cannot know how effort links to the outcome of the audit (a).

فهرست مطالب (ترجمه)

چکیده

آیا استانداردهای حسابرسی مهم هستند؟

استانداردهای حسابداری در برابر استانداردهای حسابرسی

تلاش در برابر اطمینان

برخی شرایط لازم برای استانداردها

نقش تقاضا برای اطمینان

تقارن اطلاعات، تلاش حسابرس، و همخوانی با استانداردهای حسابرسی

یک نقش اقتصادی برای استانداردها

دو حسابرسی یا عدم انجام دو حسابرسی؟

استانداردها یا استاندارد سازی

خلاصه و نتیجه گیری

منابع

فهرست مطالب (انگلیسی)

SUMMARY

DO AUDITING STANDARDS MATTER?

ACCOUNTING STANDARDS VERSUS AUDITING STANDARDS

EFFORT VERSUS ASSURANCE

SOME NECESSARY CONDITIONS FOR STANDARDS

THE ROLE OF DEMAND FOR ASSURANCE

INFORMATION ASYMMETRY, AUDIT EFFORT, AND COMPLIANCE WITH AUDITING STANDARDS

AN ECONOMIC ROLE FOR STANDARDS

TWO AUDITS OR NOT TWO AUDITS?

STANDARDS OR STANDARDIZATION?

SUMMARY AND CONCLUSION

REFERENCES