چکیده
مولفان این مقاله با استفاده از بررسی اجتمایی کلی سالهای 1994،2000و2012(N=145) در این مورد که آیا حمایت از طلاق در بین بزرگسالان 50 ساله وبالاتر افزایش یافته یا خیر؛ تحقیق به عمل آوردند. همسو با رشد طلاق خاکستری، پذیرش طلاق در بین سالخوردگان امروزی بیشتر از پیشینیان دو دهه گذشته است. این تغییر در نگرش در سالهای1994و2002 ناچیز بوده اما بعد از 2002 شتاب گرفته که در درجه اول تغییرات دوره ای باعث آن بوده تا گروه آماری؛ این امر نیز به دنبال نقش تغییرات وسیعتر مفهوم ازدواج شکل گرفته است، بدین گونه که این مفهوم رنگ باخته است.
تاکنون طلاق بین سالخوردگان امری غیرعادی مینمود.ازهر ده نفری که در سال1990طلاق میگرفت، یک نفر50ساله یا پیرتر بود.از آن هنگام نرخ طلاق خاکستری که به طلاق بین بزرگسالان 50 ساله وپیرتر گفته میشود،به طور دو برابراز هر هزار ازدواج از5 به 10 افزایش یافت (براون ولین،2012؛براون و رایت،2017).این دوبرابری نرخ طلاق خاکستری همراه با پیری جمعیت ایالات متحده به رشد قابل توجهی در سهم طلاق گرفتن افراد بالای 50 سال تفسیرمیشود.در سال 2010،از هر4 فردی که طلاق میگرفت،یک نفر50 سال یا پیرتر بود(براون و لین،2012).
افزایش طلاق خاکستری ظاهرا به رشد پذیرش طلاق در بین میانسالان و سالخوردگان اشاره دارد اما تعدادی از مطالعات که تغییرات تاریخی را در نگرش های طلاق بررسی کرده اند و مطالعاتی که تمایل یه مثتثنی کردن سالخوردگان دارد و اکنون به نوعی منسوخ شده است،موفق به ثبت نگرش های متداول بین سالخوردگان در طول دوران انقلاب طلاق خاکستری نشده اند(مارتین و پاراشار،2006؛تورنتون،1994؛تورنتون و یانگ-دی مارکو،2001).
با بهره جستن از داده های سالهای1994،2002و2012 بررسی اجتمایی کلی(GSS) تقریبا دو دهه تغییررا در نگرش های بزرگسالان50 ساله و پیرتربررسی کردیم.با درنظرداشتن این دوبرابری نرخ طلاق خاکستری پیش بینی میکنیم که نگرش سالخوردگان نسبت به طلاق با مرور زمان مساعدتر شده است.(ما با هدف ارزیابی اینکه آیا این افزایش حمایت از طلاق نشانگر جایگزینی گروهی یا تغییر درون گروهی(دوره ای)است ،سعی داریم این ادعا را ازیک دیدگاه تغییر اجتمایی که به همین منظور طراحی شده است،بررسی کنیم(فایرباو،1997،1992؛ریدر،1965).مابا ارزیابی اهمیت نسبی شبکه عوامل گروهی و دوره ای که آشکارا با طلاق خاکستری درارتباط هستند،گرایش های آتی موردانتظار در طلاق خاکستری و استلزامات راهکاری برای آن را برون یابی میکنیم.
پیش زمینه
شرح رشد طلاق خاکستری
رشد سریع طلاق خاکستری بازتابی از تلاقی عواملی است که برخی از آنها از پیش در مورد تغییر در نگرش سالخوردگان نسبت به طلاق آگاهی میدهد.طلاق امری عادی است و از این رو قبول آن برای افراد ویا کسانی که در دایره ارتباطی آنها شاهد طلاق هستند،راحتتر است(وو و شیمل،2007).دلیل اصلی افزایش طلاق خاکستری اینست که نسبت بیشتری از سالخوردگان امروزی تجدیدفراش میکنند وبدین ترتیب درمقایسه با ازدواج اول خود در خطر بالاتری از طلاق قرار میگیرند(براون و لین،2012).کودکان نسل انفجار در جوانی خود شاهد انقلاب طلاق دهه 1970 بودندو بعد از آن بسیاری از آنها دوباره ازدواج کردند.نرخ طلاق خاکستری برای ازدواج مجدد 5/2 بار بیشتر ازازدواج اول است(براون و لین،2012).ازدواج مجدد تا اندازه ای از پایداری کمتری برخوردار است زیرا به طور میانگین کوتاه مدت هستند و مدت تاهل رابطه ای منفی با طلاق دارد. این ازدواج های مجدد نیز بیشتر مستعد طلاق هستند زیرا که همسران به طور معمول با هم متجانس وسازگارنیستند(سویینی،2010).نهایتا کسانی که قبلا طلاق گرفته بودند بیشتر تمایل به طلاق دوباره دارند واین در حالیست که آنهایی که هنوز در ازدواج اول خود احساس شادابی نمیکنند حاظر به اتمام زندگی مشترک خود نیستند.در مفهومی گسترده تر،معنا و مفهوم ازدواج به گونه ای تغییر یافته که افراد در هر سنی توقعات بالایی از ازدواج های خود دارند. امروزه ازدواج های فردی را وابسته به خودشکوفایی،ارتباطات باز ونقوش انعطاف پذیر میدانند.رنگ باختن مفهوم ازدواج با تضعیف شدن هنجارهای ازدواج که رسمی مادام العمر است مصادف شده است(وو و شیمل،2007).ازدواج ها با مرور زمان تغییر میکند و تکامل می یابد و زوج های سالخورده بسیاری نیز به چشم میخورند که با جدایی خود، به طلاق خاکستری دامن میزنند(بیر،2007).
درعصر ازدواج فردی و بالاتررفتن انتظارات زندگی،زوج ها به سادگی تمایل کمتری به بودن در پوسته خالی ازدواج دارند.افزایش مشارکت نیروی کار زنان متاهل،طلاق را گزینه واقع بینانه ای برای بیشتر زنان کرده است(آماتو،2010؛اولنبرگ ومایررز،1981).در نسل های گذشته زنان متاهل عمدتا از لحاظ اقتصادی وابسته به شوهران خود بودند که این خود شاید مانع بسیاری از طلاق ها میشد.روی هم رفته،این تفسیرات پیرامون رشد طلاق خاکستری،حمایت های بیشتری را در سالهای اخیر ازنگرش های طلاق در بین سالخوردگان پیش بینی میکند مخصوصا بین سالخوردگانی که قبلا طلاق گرفته اند.
پژوهش های پیشین پیرامون نگرش های طلاق
این تفسیرات پیرامون افزایش طلاق خاکستری همراه با دوبرابری نرخ آن حاکی از نگرش های حمایتی تر سالخوردگان از طلاق در سالهای اخیر است.بااینحال،تعدادی از مطالعات با بررسی چگونگی تغییر نگرش های طلاق با مرور زمان،تمایل به درنظرنگرفتن سالخوردگان دارد.برای مثال،مارتین و پراشار با دنبال کردن نگرش های طلاق سالهای 1974 تا2002،تنها زنان 20 تا49 ساله را در نظر گرفتند. با درنظر گرفتن شبکه سنی عوامل دیگر،هیچ گونه تغییر چشمگیری در نگرش های طلاق وجود نداشت.با اینکه در تحقیقات دیگر رشد قابل توجهی در نگرش های طلاق طی دهه های 1960 تا 1970 آشکار شد،اما این نگرش حمایتی از دهه 1980 تا 2000 پایدار و همینطور زیاد باقی ماند(تورنتون،1989؛تورنتون و یانگ دی مارکو،2001).احتمال وجود و چگونگی چنین گرایش هایی در گروه های سنی متفاوت مورد بررسی قرار نگرفت.بعلاوه،این مطالعات منسوخ شده واز این رو به نگرش های غالب برای جمعیت امروزی جدای از سن اشاره نمیکند.
مطالعه ای بین نسلی بین مادران و فرزندان آنها آشکار ساخت که نگرش های حمایتی طلاق در بین مادران در صورت دخیل بودن فرزندان بین سالهای 1962 و 1980 افزایش یافت.اما به طور محسوسی بعد از آن (آخرین زمان اشاره شده 1993 بوده) تغییری نکرد.اینکه آیا این رشد اولیه (1980-1962) به طور مساعد محض خاطر تغییر درون گروهی بوده و یا افراد از هر گروه سنی را تحت شعاع قرار داده است؛مشخص نیست،چراکه تنها همین گروه دنبال شد.بین سالهای 1980 و 1993 گزارش شد که فرزندان جوان این مادرها سطوح بالایی از نگرش حمایتی طلاق را نشان میدهند که با مرور زمان به طور مساعدی افزایش یافت.دختران نسبت به پسران اغلب نگرش حمایتی تری از طلاق را اظهار میداشتند که این امر بر شکاف نسلی در نگرش های طلاق تاکید میکند و در مطالعات بسیاری ثبت شده است (کپینوس و فلاورز،2008؛تورنتون و یانگ دی مارکو،2001).در سال 1991 نظرسنجی انجام شد براین اساس که آیا زوجین باید محض خاطر فرزندان زندگی متاهلی را ادامه دهند یا خیر و حدود 70 درصد پسران راضی بودند.
الگوی متمایزی برای معیار متفاوتی از نگرش های طلاق پدیدار گشت.در سال 1993 حدود 60 درصد مادران از این عقیده که"طلاق همیشه برای زوجینی که بنظر نمیتوانند بر مشکلات ازدواجشان فائق آیند،بهترین راه حل است" حمایت کردند.این در حالی است که 41 درصد دختران و 40 درصد پسران موافق چنین عقیده ای بودند و این خود حاکی از حمایت بیشتر بزرگسالان از طلاق نسبت به جوانان است.تورنتون و یانگ دی مارکو(2001) فرض گرفتند که این الگو میتواند نشانگر"بیشتر از یک گرایش تاریخی،پدیده چرخه زندگی در مورد این جوانان صادق است...این جوانان شاید بیشتر شبیه مادرانشان شوند و در زمان جوانی مثبت تر از مادرانشان به نسبت خرج منفعت مربوط به طلاق بنگرند(ص.1019).این مطالعه از نظر تجربی با بررسی اینکه آیا این تغییر نگرشی برای نمونه امروزی سالخوردگان تغییر درون گروهی یا تفاوت های بین گروهی را بازتاب میکند،این ارزیابی را می سنجد.
مادران نسبت به فرزندان خود پذیرش بیشتری از طلاق دارند زیرا که تجربه شخصی خود آنها نسبت به طلاق بشدت بیانگر نگرش آنان نسبت به طلاق است.اگرچه نگرش های طلاق به رفتار طلاق بعدی مرتبط نیست، تقریبا تمام زنانی که تجربه طلاق داشتند، به دنبال طلاق خود نگرش های حمایتی رااز طلاق گزارش کردند(تورنتون،1989).این یافته به خصوص به مطالعه اخیر مرتبط است زیرا که سهم میانسالان و سالخوردگانی که تجربه طلاق دارند،کاملا بالاست.در سال 2009، 41 درصد از افراد 59 ساله، 37 درصد از افراد 60 ساله تا 69 ساله و 22 درصد از افراد 70 ساله و پیرتر،یکبار طلاق را گرفته اند.در مقایسه با آنان، نسبت افرادی که در سال 1996 یکبار طلاق را گرفته بودند،به طرز قابل توجهی پایین بود(کریدر و الیس،2011).این الگو به رشد پذیرش طلاق بین میانسالان و سالخوردگان اشاره دارد.
Abstract
The authors used data from the 1994, 2002, and 2012 General Social Survey (N = 1,450) to examine whether support for divorce has increased among adults aged 50 years and older. Consistent with the rise in the gray divorce rate, today’s older adults were more accepting of divorce than their predecessors were two decades ago. Attitudinal change was modest between 1994 and 2002, but accelerated after 2002. The acceleration was primarily due to period rather than cohort change, signaling the role of broader shifts in the meaning of marriage as it has become deinstitutionalized. Older birth cohorts and individuals who were either divorced or remarried were especially likely to hold supportive attitudes toward divorce.
Until recently, divorce among older adults was uncommon. Less than one in ten individuals who got divorced in 1990 was aged 50 years or older. Since then, the gray divorce rate, which refers to divorces among adults aged 50 years and older, has increased twofold from 5 to 10 divorces per 1,000 marriages (Brown & Lin, 2012; Brown & Wright, 2017). The doubling of the gray divorce rate coupled with the aging of the U.S. population translates into a considerable rise in the share of divorcing individuals who are over age 50 years. In 2010, one in four individuals who got divorced was aged 50 years or older (Brown & Lin, 2012).
This increase in gray divorce purportedly signals growing acceptance of divorce among middle-aged and older adults. Yet few studies have investigated historical change in divorce attitudes and those that have tended to exclude older adults and are now somewhat dated, failing to capture prevailing attitudes of older adults during the gray divorce revolution period (Martin & Parashar, 2006; Thornton, 1989; Thornton & Young-DeMarco, 2001).
We draw on data from the 1994, 2002, and 2012 General Social Survey (GSS) to examine nearly two decades of change in divorce attitudes of adults aged 50 years and older. Given the doubling of the gray divorce rate, we anticipate that older adult attitudes toward divorce have become more favorable over time. Our goal is to examine this assertion from a social change perspective designed to evaluate whether the increase in support reflects cohort replacement or intracohort (i.e., period) change (Firebaugh, 1992, 1997; Ryder, 1965). We assess the relative importance of cohort and period net of factors known to be associated with gray divorce to extrapolate about expected future trends in gray divorce and the implications for policy.
Background
Explaining the Rise in Gray Divorce
The rapid growth in gray divorce reflects a confluence of factors, including some that foretell a shift in older adult attitudes toward divorce. Divorce is commonplace and thus individuals are likely to be more accepting of divorce as either they or the people in their networks experience divorce (Wu & Schimmele, 2007). A primary reason why gray divorce has increased is because a larger proportion of today’s older adults are in remarriages, which are at higher risk of divorce than first marriages (Brown & Lin, 2012). The Baby Boom generation experienced the divorce revolution of the 1970s as young adults and many have since remarried. The gray divorce rate is 2.5 times greater for remarriages than first marriages (Brown & Lin, 2012). Remarriages are less stable in part because they are of shorter duration, on average, and marital duration is negatively associated with divorce. Also, remarriages are more prone to divorce because spouses are typically less homogamous (Sweeney, 2010). Finally, the previously divorced are more willing to divorce again whereas in first marriages some of those who are unhappy are unwilling to call it quits (Uhlenberg & Myers, 1981).
More broadly, the meaning of marriage has shifted such that individuals of all ages hold high expectations for their unions. Today’s individualized marriages are predicated on self-fulfillment, open communication, and flexible roles (Cherlin, 2004). The deinstitutionalization of marriage has coincided with weakened norms of marriage as a lifelong institution (Wu & Schimmele, 2007). Marriages change and evolve over time, and many older couples appear to grow apart, spurring gray divorce (Bair, 2007). During an era of individualized marriage and lengthening life expectancies, couples are simply less willing to remain in empty shell marriages. The rise in wives’ labor force participation makes divorce a realistic option for many women (Amato, 2010; Uhlenberg & Myers, 1981). For prior generations, wives were typically economically dependent on their husbands, which may have precluded many divorces. Together, these explanations for the rise in gray divorce foretell more supportive attitudes toward divorce among older adults in recent years, especially among those who have previously divorced.
Prior Research on Divorce Attitudes
These explanations for the rise in gray divorce coupled with the doubling of the gray divorce rate suggest more supportive attitudes toward divorce among older adults in recent years. Yet few studies have investigated whether and how divorce attitudes have shifted over time and these studies have tended to exclude older adults. For example, Martin and Parashar (2006) tracked divorce attitudes from 1974 to 2002, but only for women aged 25 to 39 years. There was no appreciable variation in divorce attitudes by age net of other factors. Other research uncovered a notable rise in supportive attitudes toward divorce during the 1960s and 1970s, but support remained stable (and high) from the 1980s until about 2000 (Thornton, 1989; Thornton & YoungDeMarco, 2001). Whether or how these trends differed by age group was not investigated. Moreover, these studies are dated and thus do not address the prevailing attitudes for today’s population, regardless of age.
An intergenerational study of mothers and their children revealed that mothers’ supportive attitudes toward divorce when children are involved rose between 1962 and 1980, but did not change appreciably thereafter (the latest time point was 1993). It is unclear whether this initial rise (1962-1980) in favorability was due to within cohort change or if it affected individuals of all ages since only this cohort was followed. Between 1980 and 1993, the young adult offspring of these mothers reported high levels of support for divorce, with favorability increasing modestly over the time period. Daughters more often expressed support for divorce than sons, underscoring a gender gap in divorce attitudes that has been documented in several studies (Kapinus & Flowers, 2008; Thornton & Young-DeMarco, 2001). Asked in 1993 whether they believed couples should not stay married for the sake of the children, about 90% of daughters and 80% of mothers agreed, versus just 70% of sons.
A distinctive pattern emerged for a different measure of divorce attitudes. In 1993 about 60% of mothers supported the notion that “divorce is usually the best solution for couples that can’t seem to work out their marriage problems” versus 41% of daughters and 40% of sons, suggesting greater support for divorce among older than younger adults. Thornton and Young-DeMarco (2001) posited that this pattern could be indicative “more of a life cycle phenomenon for these young adults than a historical trend . . . these young adults may . . . become more like their mothers and may see the cost-benefit ratio associated with divorce as more positive than they did” (p. 1019) when they were younger. Our study empirically tests this assertion by examining whether attitudinal change reflects within cohort change or inter-cohort differences for a contemporary sample of older adults.
Mothers may be more accepting of divorce than are their offspring because one’s own experience of divorce is highly predictive of attitudes toward divorce. Although divorce attitudes are not associated with subsequent divorce behavior, nearly all women who experienced divorce reported supportive divorce attitudes following their own divorces (Thornton, 1989). This finding is particularly relevant for the current study as the shares of middleaged and older adults who have experienced divorce is pretty high. In 2009, 41% of individuals aged 50 to 59 years, 37% of those aged 60 to 69 years, and 22% of those aged 70 years and older had ever divorced. In comparison, the proportions ever divorced in 1996 were considerably lower (Kreider & Ellis, 2011). These patterns point to growing acceptance of divorce among middleaged and older adults.
چکیده
پیش زمینه
شرح رشد طلاق خاکستری
پژوهش های پیشین پیرامون نگرش های طلاق
پژوهش کنونی
تغییر گروهی در مقابل تغییر دوره ای
عوامل اجتمایی-جمعیت شناختی و طلاق
روش تحقیق
سنجش ها
متغیروابسته
متغیرهای مستقل کانونی
خصوصیات جمعیتی
منابع اقتصادی
پیوندهای اجتماعی
راهبرد تحلیلی
نتایج
مباحثات
Abstract
Background
Explaining the Rise in Gray Divorce
Prior Research on Divorce Attitudes
The Present Study
Cohort Versus Period Change
Sociodemographic Factors and Divorce
Method
Measures
Analytic Strategy
Results
Discussion