چکیده
رئاليسم وجودی بینشی است که 'میگوید وجودهای نظری بسیاری در واقعیت وجود دارند'.تازگی اصلی رئاليسم وجودی این بود که نوعی زمینه رئاليسم علمی ایجاد میکرد که نیازی به تایید رئاليسم درباره نظریه ها نبود-طرح کلی این بود که رئاليسم وجودی نسبت به اینکه که ما باید درباره نظریه های علمی رئاليست باشيم حالتی غیر التزامی دارد. بحث من این است که تنها راهی که ر ئاليسم وجودي میتواند در برابر کشمکش رئاليسم دقیق علمی بخاطر نظریه های موجود وارد کردن یک ایفاگر جدید به مناظره رئاليسم علمى است:نیمه رئاليسم فرد گرا(مجرد).
1. نظریه ها
مناظرات مربوط به رئاليسم علمی در واقع دو بحث جداست(برای انواع رده بندی نیوتن-اسمیت1978؛هکینگ 1983 را ببینید) .یک شخص میتواند درباره نظریه ها رئالیست و یا آنتی رئاليست باشد.رئاليسم علمى درباره نظریه ها این است که " نظریه های علمی میتوانند مستقل از آنچه که ما میدانیم درست یا نادرست باشند:علم حداقل بر آنچه که حقیقت دارد متمرکز است و حقیقت چگونگی بودن جهان است"( هکینگ1983،ص .27).به عبارت دیگر،علم قصد دارد به ما ادعاهای واقعی درباره جهان به ما بدهد و یک واقعیت مهم وجود دارد که ،مستقل از ماست، درباره چگونگی جهان است.این تعریف دو پیوست دارد:اول درباره کاری است که علم میخواهد انجام دهد(رووبوتوم2010را برای فهمیدن معنی این گفته ببینید) و دوم درباره ارتباط بین نظریه های علمی و جهان.آنتی رئاليست هاى علمى ميتوانند هر کدام از این پیوست ها را انکار کنند.
اما این بحث درباره نظریه ها بسیار متفاوت و از لحاظ منطقی مستقل از مناظره درباره وجود غیر قابل مشاهده است.رئاليسم درباره آنچه که وجود دارد نگاهی است که چیزهای غیر قابل مشاهده ای که نظریه های علمی فرض میکنند در واقعیت وجود دارند. و حداقل بر اساس ادعای طرفداران رئاليسم وجودى،ما میتوانیم درباره یک وجود غیر قابل مشاهده که یک نظریه فرض میکند رئاليست باشيم،بدون آنکه نسبت به نظریه ای که آنرا فرض میکند نگاهی رئاليستى داشته باشیم.
هدف این مقاله بررسی رابطه بین این دو بحث است.بطور دقیق تر،من بررسی خواهم کرد چه چیزی از رئاليسم وجودی در مناظره بین رئاليسم و أنتى رئاليسم درباره نظریه ها استنباط میشود.طرح اصلی رئاليست وجودى این بود که رئاليسم وجودی با هر نگرشی درباره نظریه ها سازگار است-حتی آنتی رئاليسم صريح.اين نگرش اخیرا مورد نقد قرار گرفته و چنین استدلال شده که رئاليسم وجودي در واقع مستلزم وجود حداقل نوعی از رئاليسم وجودي درباره نظریه هاست(قسمت 3را ببینید).
هدف من این است که درک کنم چطور شخص آنتی رئاليست میتواند با نظریه ها مواجه شود در حالی که از رئاليسم وجودی پشتیبانی میکند.رئاليسم وجودی(علی رغم اسم آن) یک موقعیت مصالحه بین ر ئاليسم علمى صرىح و أنتى رئاليسم علمى صرىح است.انتظار مىرود كه أن بهترىن حالت دو جهان باشد.اما هر موقعیت مصالحه اینچنینی رئاليست/أنتى رئاليست ممکن است نیاز به حفظ تعادل خوبی داشته باشد.بنابراین سوال این است:رئاليسم وجودى تا چه حد میتواند در مسیر آنتی رئاليسم به پیش رود؟
و استدلال خواهیم کرد که میتوانیم تا حدودی در جهت آنتی رئاليسم به پیش رویم و نه در تمام موارد. منسجم ترین موقعیت آنتی رئاليستي با رئاليسم وجودي نیمه رئاليسم مجرد است. کسانی که هنوز به رئاليسم وجودى به عنوان جایگزین رئاليسم علمى در نظریات هستند باید از نیمه رئاليسم مجرد پشتیبانی کنند.
برنامه این مقاله بشرح زیر است.در بخش دو،مطلب رئاليسم وجودىو انواع مختلف آن و الزامات متدولوژیک آنرا مطرح کرده ام.در بخش سه و چهار، بحث های در تضاد با این ادعای سازگاری رئاليسم وجودی با آنتی رئاليسم در مورد نظریه ها را مد نظر قرار دادم.در بخش پنج جایگزین های رئاليسم و آنتي رئاليسم علمی را به اختصار خواهم گفت،نیمه رئاليسم مجرد ،استدلال خواهم کرد که مهمترین آنتی رئاليستي است که میتوانیم هنگام تمرکز بر رئالیسم وجودی درباره نظریه بکار ببریم(بخشهای .6،7).
2. رئاليسم وجودى
رئاليسم وجودی نگرشی است که بقول یان هکینگ،"وجودهای نظری بسیاری در واقعیت وجود دارند"(هکینگ1983،ص.27،همچنین نگاه کنید به کرت رایت1983،ص.89).ممکن است کسی بگوید که این نگرش خیلی ساده است.اما دلیل اینکه رئاليسم وجودی یک تغییر بزرگ در مناظره رئاليسم و آنتى رئاليسم بوده اين است که آن بحث درباره حقیقت نظریه ها را در پس زمینه نگه داشته است(یا تمرکز آنها بر حقیقت).مجددا،در اینجا هکینگ رابط بین مناظره رئالیسم وجودی و آنتی رئالیسم درباره نظریه هاست:
یک شخص میتواند به برخی ذاتها اعتقاد داشته باشد بدون اینکه به نظریه خاصی آنها را در بر گرفته اعتقاد داشته باشد.یک نفر حتی میتواند بدین باور باشد که هیچ نظریه عمیق کلی درباره ذاتها احتمال درست بودن را ندارند چونکه چنین حقیقتی وجود ندارد(هکینگ1983،ص.29).
نظریه هکینگ حالت دوگانه دارد.اول اینکه یک شخص میتواند نسبت به وجودهای قابل مشاهده رئالیست باشد و نسبت به مناظره رئالیسم در برابر آنتی رئالیسم درباره نظریه ها نامتعهد باشد.رئالیسم وجودی حتی میتواند با آنتی رئاليسم درباره پدیده ها موافق باشد.دوم،و مهم تر اینکه، سوال درمورد رئاليسم که دارای اهمیت است سوال درباره نظریه ها نیست بلکه سوال درباره آنچه که وجود دارد است.و این به خوبی به نظر میرسد که اولین تمرین علمی واقعی باشد-دانشمندان اغلب با موجودات غیر قابل مشاهده سر و کار دارند بدون اینکه(یا قبل از اینکه) هیچ نظریه محکمی درباره آنها داشته باشند.
Abstract
Entity realism is the view that ‘a good many theoretical entities do really exist’. The main novelty of entity realism was that it provided an account of scientific realism that did not have to endorse realism about theories—the general proposal was that entity realism is noncommittal about whether we should be realist about scientific theories. I argue that the only way entity realists can resist the pull of straight scientific realism about theories is by endorsing a recent new player in the scientific realism debate: singularist semirealism.
1 Theories
The debate about scientific realism is in fact at least two separate debates (see NewtonSmith 1978; Hacking 1983 for taxonomies). One can be realist or antirealist about theories. Scientific realism about theories is the view that “scientific theories are either true or false independent of what we know: science at least aims at the truth and the truth is how the world is” (Hacking 1983, p. 27). In other words, science aims to give us literally true claims about the world and there is a fact of the matter, independent of us, about how the world is. This definition has two conjuncts: one about what science aims to do (see Rowbottom 2010 on what this means) and the other about the relation between scientific theories and the world. Scientific antirealists can deny either of these two conjuncts.
But this debate about theories is very different from, and logically independent of, the debate about unobservable entities. Realism about entities is the view that unobservable entities that scientific theories postulate really do exist. And, at least according to the proponents of entity realism, we can be realist about an unobservable entity a theory postulates without being realist about the theory that postulates it.
The aim of this paper is to examine the relation between these two debates. More precisely, I will examine what follows from entity realism for the realism versus antirealism debate about theories. The original proposal of entity realists was that entity realism is consistent with any view about theories—even straight antirealism. This view has been criticized more recently and it has been argued that entity realism in fact entails at least some form of scientific realism about theories (see Sect. 3).
My aim is to explore just how antirealist one can be about theories while endorsing entity realism. Entity realism (in spite of its name) is a compromise position between straight scientific realism and straight scientific antirealism. It’s supposed to be the ‘best of both worlds’. But any such realist/antirealist compromise position would need to maintain a fine balance. The question then is: how far can entity realism go in the antirealist direction?
And I will argue that we can go quite far in the direction of antirealism although not quite all the way. The most antirealist position that is still coherent with entity realism is singularist semirealism. Those who still have hopes for entity realism as an alternative to scientific realism about theories should endorse singularist semirealism.
The plan of the paper is the following. In Sect. 2, I outline entity realism and its various versions and methodological commitments. In Sects. 3 and 4, I consider the arguments against the claim that entity realism is consistent with antirealism about theories. In Sect. 5, I summarize the recent alternative to both scientific realism and scientific antirealism, singularist semirealism, and argue that it is the most antirealist we can get about theories while holding onto entity realism (Sects. 6, 7).
2 Entity realism
Entity realism is the view that, to quote Ian Hacking, “a good many theoretical1 entities do really exist” (Hacking 1983, p. 27, see also Cartwright 1983, p. 89). A very simple view, one might say. But the reason why entity realism was a major shift in the realism versus antirealism debate is that it pushed the debate about the truth of theories (or their aiming at the truth) in the background. Again, here is Hacking on the relation between entity realism and the realism versus antirealism debate about theories:
One can believe in some entities without believing in any particular theory in which they are embedded. One can even hold that no general deep theory about the entities could possibly be true for there is no such truth (Hacking 1983, p. 29).
Hacking’s point is twofold. First, one can be realist about observable entities and be noncommittal about the realism versus antirealism debate about theories. Entity realism may even be consistent with antirealism about theories. Second, and even more importantly, the question about realism that really matters is not the one about theories but the one about entities. And this seems to fit the actual scientific practice very well—scientists often do things with unobservable entities without (or before) having any firm theories about them.
چکیده
1. نظریه ها
2. رئاليسم وجودى
3. رئالیسم وجود شناختی و نظریه ها
4. موجودیتها،خواص،نظریات
5. شبه رئالیسم فردگرا
6. ارزش متافیزیکی رئاليسم وجودشناختی(و شبه رئالیسم فردگرا)
7. نتیجه گیری
منابع
Abstract
1 Theories
2 Entity realism
3 Entity realism and theories
4 Entities, properties, theories
5 Singularist semirealism
6 The metaphysical price of entity realism (and singularist semirealism)
7 Conclusion
References