چکیده
این مقاله ویژگی های اصلی تابع صادرات از 12 صادرکننده برتر پوشاک را، در دوره زمانی بین سالهای 1992-2011 مطالعه می کند (چین، هنگ کنگ، فرانسه، آلمان، هند، اندونزی، ایتالیا، اسپانیا، ترکیه، انگلستان و ایالات متحد امریکا). کشش قیمت و درآمد، پس از کنترل غیرایستایی، انباشتگی و علیت گرنجر، برای هر اقتصاد که از رویکرد داده پانل استفاده می کند، تخمین زده شده است. رگرسیون های غلتان نیز اجرا شدند و وجود برخی غیراستایی کشش را در طول زمان نشان دادند، که اساساً مرتبط با تغییرات عمیق اقتصادی و نهادی تجارت پوشاک دوره مورد نظر است. این مطالعه پیشنهاد می کند که بیشتر اقتصاد های پیشرفته، مانند هنگ کنگ، موقعیت خود را در زنجیره ارزش جهانی به سمت یک نقش "سازمانی" تغییر داده اند. چین رهبری خود را در صادرات پوشاک ثابت می کند، اگرچه افزایش غیرایستای قیمت هشداری برای چشم انداز آینده می باشد.
1. مقدمه
تحلیل اندازه و زمان ثبات کشش صادرات یک اقتصاد، اهمیت مرکزی در مطالعات تجربی تجارت (ببینید Arize, 2001; Aziz & Li, 2008; Hooper, Johnson, & Marquez, 2000; Sharma, 2001; Thorbecke, 2010)، باتوجه به نقش اساسی آنها از نظر عملکرد رشد، رقابت بین المللی، تعادل پرداخت ها و تصمیمات سیاست گذاری صنعتی دارد. درواقع، همانطور که Aziz andLi(2008) ذکر کرده اند، اگر کشش درآمد و قیمت صادرات پایین باشد، تغییرات در موقعیت های خارجی یا در نرخ ارز، تأثیر زیادی بر روی رشد یک اقتصاد و یا پویایی های حساب های جاری آن دارد. به هر حال، اگر آنها ثابت نباشند، درباره چگونگی پاسخگویی یک سیستم اقتصادی به این تغییرات، کمتر می توان سخن گفت. در ادبیات تجربی تجارت، چندین مقاله بر روی اقتصادهای سیاسی تمرکز دارند، اندازه و ثبات معیارهای تابع صادرات را برای کل سیستم مطالعه می کنند (Arize,1990,2001;Aziz&Li,2008;Lucas,1988;Muscatelli,Srinivasan,&Vines, 1992). کشوری که بسیار مورد مطالعه قرار گرفته است، چین است، با توجه به اهمیت فزاینده آن در تجارت بین المللی به خصوص پس از ورود به سازمان تجارت جهانی. به ویژه Yao, Tian, and Su (2013) کشش های صادرات چین در دوره زمانی 1992- 2006 را بررسی کرده اند و دریافتند که عملکرد برجسته آن به دلیل نفوذ مشترک یک کشش درآمدی بسیار بالا (2.34) و کشش قیمت پایین (0.65-) می باشد. به هر حال، Aziz and Li (2008) دریافتند که در همان دوره کشش درآمد و قیمت ثابت نبوده است، اما در گذر زمان و به خاطر تغییرهایی در ترکیب بندی و درجه پیچیدگی صادرات، افزایش یافته است.
تمام مطالعات ذکر شده در بالا، از داده های جمع آوری شده و نرخ های ارز مؤثر واقعی (REERs)، برای تخمین معیارهای اساسی تابع صادرات استخراج شده اند. برخی از مطالعات اهمیت استفاده از داده های بخشی جداگانه را به منظور دستیابی به کشش های تجاری خاص در سطح صنعتی، برجسته می کنند اما هنوز شاخص های جمع آوری شده REERs را در تخمین های خود اتخاذ می نمایند. نهایتاً، دیگران از REERs های خاص صنعتی استفاده کردند (Dai &Xu,2013): این رویکرد، مناسب ترین رویکرد در میان دیدگاه های نظری و اقتصادسنجی است، همانطور که از طریق این حقیقت ثابت شد که یک رابطه معنادار میان نرخ های ارز بخشی و صادرات در اینجا، می تواند توصیف شود (Dai &Xu,2013)، برخلاف بیشتر مطالعات که از REERs استفاده کردند.
کشش های بخشی مزیت بیشتری از امکان مقایسه بین اقتصادهای متفاوت در بخش های صنعتی خاص دارند، به منظور روشنایی بخشیدن به تثبیت موقعیتشان در بازار جهانی و جلوگیری از مشکلات مرتبط با مشکل ترکیب بندی (برای جزئیات بیشتر Mayer, 2003 را ببینید). بنابراین کشش های قیمت می تواند استحکام نسبی یک تولید اقتصادی را تعیین کند، چون احتمالاً کالاهای باکیفیت بالا، تقاضای خارجی غیرقابل انعطافی را ارائه خواهد داد و برعکس. به عبارت دیگر، کشش های درآمدی، با رابطه نزدیک نرخ رشد صادرات، یک رقابت غیر قیمتی در اقتصاد را منعکس می کند و توسط عواملی مانند ترکیب صادرات از طریق کالاها و بازارهای مقصد، تکنولوژی تجسم یافته، استراتژی های بازاریابی و ارتقا و توزیع خدمات، کمک مالی به صادرکنندگان و غیره، تحت تأثیر قرار می گیرد.
هدف این مقاله بررسی کشش های درآمدی و قیمت صادرات، برای صادرکنندگان برتر صنعت پوشاک می باشد. این بخش انتخاب شده است به دلیل اینکه نیروی محرکی برای عملکرد چشمگیر صادرات در بسیاری از اقتصاد های آسیا، مانند چین، هنگ کنگ، بنگلادش، هند، ویتنام و اندونزی می باشد. این موضوع به خصوص در مورد چین صادق است، صادرکننده پیشتاز در 2011 با 37.3% سهم از صادرات جهانی (جدول 1). 5 اقتصاد دیگر در میان 10 صادرکننده برتر قرار دارند و با هم 19.4% از صادرات پوشاک جهان را در اختیار دارند. صنعت پوشاک هم چنین یک صنعت با تکنولوژی پایین است که علی رغم رقابت دشوار با ملت های با دستمزد پائین، هنوز نقش مهمی در ایجاد ارزش افزوده و تجارت در بیشتر اقتصادهای پیشرفته ایفا می کند. نهایتاً، صنعت پوشاک نیز کیفیت اعتبار یک اقتصاد و سیستم تولیدی آن را به عهده دارد.
این مقاله شامل سه بخش می باشد. ابتدا، کشش های درآمد و قیمت برای صادرکنندگان برتر در 20 سال اخیر، بررسی و مقایسه شدند. دوم، کشش ها برای زیردوره ها، دوباره بررسی شدند به منظور برآورد اینکه آیا در طول زمان ثابت بوده اند یا خیر. در بهترین حالت، این اولین مطالعه در ارائه این نوع بررسی ها، برای 12 صادرکنندگان برتر پوشاک جهان در طول 20 سال است. سوم، تحلیل اقتصادسنجی ما بینش هایی را در مورد استحکام، ضعف و چشم اندازهای صنعت پوشاک، توسط سهام بازار مشترک، ارزش های واحد متوسط صادرات (AUVs) و کشش درآمد و قیمت برای هر اقتصاد نمونه مورد بررسی، ایجاد می کند. به ویژه، این مقاله زمینه نظری و تجربی را برای تعیین اینکه آیا بررسی در یک صنعت سنتی مانند پوشاک هنوز سودآور و باثبات هست یا خیر، به ویژه درمورد اقتصادهای پیشرفته، ارائه می دهد. این نتیجه در واریانس با ادبیات نظری اخیر در مورد سیاست گذاری های صنعتی ظاهر می شود، که اساساً سست شدن بررسی در مورد بخش های صنعتی و ارتقای R&D هزینه در صنایع با تکنولوژی پیشرفته را پیشنهاد می کند (OECD, 2010; European Commission, 2010)، به خاطر نرخ رشد تولید بالای آنها Fagerberg, 2000;Grossman&Helpman,1991)).
با اتخاذ یک روش شناسی بدیع، ما از یک سنجه مناسب قیمت های نسبی صادرات استفاده کردیم، که به عنوان نرخ بین هر ارزش واحد صادرات جداگانه اقتصاد و AUVs کل نمونه، به دست آمد. ما هم چنین موضوعاتی را بررسی کردیم که در زمینه ادبیات نظری کمتر مطالعه شده اند، مانند نظم ادغام متغیرهای تجارت، انباشتگی احتمالی آنها در بلند مدت و جهت علیت گرنجر بین آنها. تحلیل تجربی ما از رویکرد داده پانل استفاده می کند، که به ما اجازه استفاده از AUVs جداگانه و دست یابی به نتایج بهتر در مطالعه علیت، با توجه به مجموعه های زمانی، را می دهد همانطور که بیشتر در مقالات تجربی نشان داده شده است (Hsiao & Hsiao, 2006).
رگرسیون دوره غلتان، که به صورت گسترده در مقالات تجربی استفاده شده است، بر روی تجارت بین المللی، به ویژه برای اقتصادهایی که متاثر از تغییرات عمیق ساختاری هستند (برای مثال، Aziz & Li, 2008)، و به منظور بررسی ثبات روابط بلندمدت مرتبط مورد بررسی قرار گرفته است. اگر معیارهای رگرسیون غلتان در ارتباط با تخمین های بلند مدت ثابت شود، ما می توانیم به طور واضح نتیجه بگیریم که این روابط بلند مدت در طول زمان ثابت هستند. در غیر اینصورت، نتایج بلند مدت، حتی وقتی به صورت آماری معنادار هستند، براساس آزمون های اقتصادسنجی، باید با احتیاط در حضور تغییرات عمیق اقتصادی و نهادی بررسی شوند. یافته های ما همچنین نشان دادند که کشش های درآمدی به تدریج برای بیشتر اقتصادها، در طول زمان، در حال کاهش هستند، در حالیکه کشش های قیمتی به طور کلی ثابت اند، به غیر از بزرگترین صادرکنندگان آسیا (چین، هند، هنگ کنگ و ترکیه). این نتایج تأثیر مهمی دارند به خصوص بر سیاست گذاری های اقتصادی. کشش های بلندمدت به صورت واضح و از نظر آماری میانگین کشش های غلتان دوره های کوتاه تر هستند، اما سیاستگذاران باید از تخمین های بلندمدت، با احتیاط بیشتری استفاده کنند و به پارامترهای غلتان زمانی که پاسخ اقتصاد ها را به شوک های خارجی یا طراحی های استراتژی های صنعتی ارزیابی می کنند، توجه بیشتری نشان دهند.
مابقی مقاله به این صورت ساختاربندی شده است. بخش 2 ، داده ها را در زمینه تغییرات اقتصادی و نهادی در صادرات پوشاک در 2 دهه اخیر، توصیف می کند و مشخصات مدل استفاده شده در تحلیل تجربی را معرفی می نماید. بخش 3 چارچوب مطالعه را ارائه می دهد، که شامل ریشه های واحد، آزمون های انباشتگی و تحلیل پانل علیت گرنجر می شود. بخش 4 کشش های درآمد و قیمت بلندمدت صادرات اقتصاد های مورد بررسی را گزارش می دهد و یک تحلیل ثابت از این معیارها پیشنهاد می دهد. بخش 5 نتایج مطالعه را تحلیل می کند، همراه با AUV و پویایی های سهام بازار، برای بحث در مورد عملکرد صادرات و چشم انداز اقتصاد های نمونه و پیامدهای سیاست گذاری. بخش 6 نتیجه گیری مقاله می باشد.
ABSTRACT
This paper studies the main export function features of twelve top clothing exporters (China, Hong Kong, France, Germany, India, Indonesia, Italy, Netherlands, Spain, Turkey, UK and USA) in the period between 1992 and 2011. Price and income elasticities are estimated for each economy using a panel data approach, after controlling for nonstationarity, cointegration and Granger causality. Rolling regressions are also performed, and show the existence of some elasticities instability over time, fundamentally related to the profound economic and institutional changes affecting the clothing trade in the period under consideration. The analysis suggests that most advanced economies, including Hong Kong, changed their position in the global value chain towards an ‘‘organizational’’ role. China confirms its leadership in clothing exports although its rising price elasticity sounds a warning with regard to future prospects.
1. Introduction
The analysis of the size and time stability of an economy’s export elasticities is of central importance in empirical trade studies (see, among others, Arize, 2001; Aziz & Li, 2008; Hooper, Johnson, & Marquez, 2000; Sharma, 2001; Thorbecke, 2010), given their fundamental role in terms of growth performance, international competitiveness, balance of payments equilibrium and industrial policy decisions. In fact, as noted by Aziz and Li (2008), if export price and income elasticities are low, changes in external conditions or in the exchange rate are unlikely to have much impact on an economy’s growth or its current account dynamics. However, if they are not stable, little can be said about how an economic system might respond to such changes. In empirical trade literature, several papers focusing on Asian economies study the size and stability of export function parameters for the whole system (Arize, 1990, 2001; Aziz & Li, 2008; Lucas, 1988; Muscatelli, Srinivasan, & Vines, 1992). The most widely studied case is China, given its increasing importance in international trade especially after its entry into the World Trade Organization. In particular, Yao, Tian, and Su (2013) estimate China’s export elasticities for the time period 1992–2006 and find that its outstanding performance is due to the joint influence of a very high income elasticity (2.34) and a surprisingly low price elasticity (0.65). However, Aziz and Li (2008) find that in the same period price and income elasticities were not stable, but increased over time, because of changes in the composition and degree of sophistication of exports.
All the above mentioned studies use aggregate data and real effective exchange rates (REERs) to estimate the basic parameters of the export functions. Some studies highlight the importance of using disaggregated sectoral data in order to obtain specific trade elasticities at the industry level, but still adopt aggregate REER indexes in their estimations. Finally, others make use of industry-specific REERs (Dai & Xu, 2013): this approach is the most appropriate from both a theoretical and an econometric standpoint, as confirmed by the fact that a significant relationship between sectoral exchange rates and exports can be identified here (Dai & Xu, 2013), unlike many studies using aggregate REERs.
Sectoral elasticities have the further advantage of allowing comparisons between different economies in specific industrial sectors, in order to shed light on their positioning in the global market and avoid problems connected to the composition fallacy (for details, see Mayer, 2003). Price elasticities can thus indicate the relative strength of an economy’s production, since it is likely that high-quality goods will exhibit an inelastic foreign demand and vice versa. On the other hand, income elasticities, closely correlated with the export growth rate, reflect the non-price competitiveness of an economy, and are influenced by factors such as export composition by goods and destination markets, embodied technology, marketing strategies and promotion, distribution services, financial assistance to exporters and so on.
The aim of this paper is to estimate the export price and income elasticities for the world’s top exporters in the clothing industry. This sector was chosen as it has been the driving force behind the impressive export performance of many Asian economies, including China, Hong Kong, Bangladesh, India, Vietnam and Indonesia. This is particularly true for China, the leading exporter in 2011 with a 37.3% share of world exports (see Table 1). The other five economies are among the top ten exporters and together account for another 19.4% of world clothing exports. Clothing is also a low-tech industry which still plays an important role in value added creation and trade in many advanced economies2 , despite recent strong competition from lower-wage nations. Finally, clothing also carries the quality reputation of an economy and its productive system.
The contribution of this paper is threefold. First, price and income elasticities for the top exporters in the last twenty years are estimated and compared. Second, these elasticities are re-estimated for different sub-periods in order to verify whether they are stable over time. To the best of our knowledge, this is the first study providing such estimates for twelve top world clothing exporters over a time-span of twenty years. Third, our econometric analysis allows insights into strengths, weaknesses and prospects for the clothing industry derived by jointly considering market shares, export average unit values (AUVs) and price and income elasticities for each sample economy. In particular the paper provides the theoretical and empirical background to assess whether investing in a traditional industry like clothing is still profitable and thus sustainable, especially in the case of advanced economies. This conclusion would appear to be at variance with recent literature on industrial policy, which mainly suggests discouraging investment in traditional sectors and promoting R&D expenditure in high-tech industries (see, for example, OECD, 2010; European Commission, 2010), because of their higher productivity growth rates (Fagerberg, 2000; Grossman & Helpman, 1991).
Adopting an original methodology, we use an appropriate measure of relative export prices, obtained as the ratio between each economy’s disaggregated export unit values and the AUVs of the whole sample. We also examine issues that have been little investigated in literature in the field, such as the order of integration of trade variables, their possible cointegration in the long run and the direction of Granger causality between them. Our empirical analysis uses a panel data approach, which allows us to use disaggregated AUVs and obtain better results in the study of causality with respect to time series, as demonstrated in many empirical papers (see, among others, Hsiao & Hsiao, 2006).
Rolling-period regressions, which are widely used in empirical papers focused on international trade, especially for economies characterized by profound structural changes (see for example Aziz & Li, 2008), are also performed in order to check the stability of the relevant long-run relationships. If rolling-regression parameters prove to be in line with the longrun estimates, we can obviously conclude that long-run relationships are stable in time. Otherwise, long-run results, even when statistically significant on the basis of standard econometric tests, should be treated with caution in the presence of profound economic and institutional changes. Our findings indeed show that income elasticities are slightly decreasing over time for most economies, while price elasticities are generally stable, with the exception of the largest Asian exporters (China, India, Hong Kong and Turkey) in the most recent time-spans. This result has important implications, especially in terms of economic policy. Long-run elasticities are obviously statistical averages of shorter-period rolling elasticities, but policymakers should perhaps use long-run estimates with caution and pay instead more attention to the latest rolling window parameters when evaluating the response of their economies to external shocks or designing industrial strategies.
The rest of the paper is structured as follows. Section 2 describes the data, in the context of the economic and institutional changes in clothing exports in the last two decades, and introduces the model specification to be used in the subsequent empirical analysis. Section 3 presents the testing framework, which includes unit roots, cointegration tests and panel Granger-causality analysis. Section 4 reports the estimated long-run export price and income elasticities of the considered economies, and proposes a stability analysis of these parameters. Section 5 analyses the estimation results, together with AUV and market share dynamics, to discuss the export performance and prospects of the sample economies, as well as policy implications. Section 6 concludes.
چکیده
1. مقدمه
2. داده ها و مشخصات مدل
2.1. مروری بر پویایی های صادرات پوشاک در یک محیط نهادی در حال تغییر
2.2. مشخصات مدل
3. تحلیل علیت بین حجم صادرات، قیمت های نسبی و درآمد جهانی
3.1. آزمون پانل ریشه واحد
3.2.آزمون های انباشتگی پانل
3.3. آزمون پانل علیت گرنجر
4. کشش های صادرات بلندمدت و ثبات آنها در طول زمان
4.1. تخمین کشش های صادرات بلند مدت
4.2. ثبات کشش های صادرات
5. کشش های قیمت، AUV، عملکرد صادرات و دیدگاه ها
6. نتیجه گیری
منابع
ABSTRACT
1. Introduction
2. Data and model specification
2.1. An overview of clothing export dynamics in a changing institutional environment
2.2. Model specification
3. A causality analysis between export volumes, relative prices and world income
3.1. Panel unit root tests
3.2. Panel cointegration tests
3.3. Panel Granger causality tests
4. Long-run export elasticities and their stability over time
4.1. Long-run export elasticities estimates
4.2. The stability of export elasticities
5. Price elasticities, AUVs, export performance and perspectives
6. Conclusions
References